آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
1688
6
- ذاکر: حاج مهدی سلحشور
- سبک: شعر مدح
- موضوع: امام حسن عسکری (ع)
- سال: 1395
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاك شما شدند و هوادارتان شدند
زيباترين اهالي دنياي عشق هم
يوسف شدند و گرمي بازارتان شدند
لطف شماست اين كه تمامي انبيا
بِالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها كه پاي منت چشم كريمتان
بيسر شدند تازه بدهكارتان شدند
اين بالهايي كه زير بت عشق سوختند
خاك تبرك در و ديوارتان شدند
نفرين به آنكه مهر تو را سرسري گرفت
يا هركه حاجت از حرم ديگري گرفت
اي جلوهي خدايي بي انتها حسن
خورشيد روشن سحر سامرا حسن
بي تو عبوديت به خدا بت پرستي است
نور خدا مكمل توحيد ما حسن
امشب عروج زخمي بال مرا ببر
تا سامرا مدينه نجف كربلا، حسن
در بين خانوادهي زهراي مرضيه
بايد شوند تمام علي زاده ها؛ حسن
زنجيرهي مُحبت زهراست دين من
با يك حسين و چار علي و دو تا حسن
سوگند ميخوريم خدا لشگري نداشت
روي زمين اگر حسن عسگري نداشت
آن كه مرا فقير حرم ميكند تويي
يك التماس پشت درم ميكند تويي
آنكه در اين زمانهي بياعتبارها
با يك سلام مُعتبرم ميكند تويي
آنكه براي پر زدن سامرايي ام
هرشب دعا براي پرم ميكند تويي
آنكه مرا براي خودش خانه خودش
با يك نگاه ، در به درم ميكند تويي
آنكه تو را هميشه صدا ميكند منم
آن كه مرا هميشه كرم ميكند تويي
شكرخدا گداي امام حسن شدم
خاكيترين كبوتر بام حسن شدم
تو كيستي كه سائل تو جبرئيل شد
دسته فرشته پاي ضريحت دخيل شد
تو كيستي كه جدّ نجيب پيمبرت
مهر تو را به سينه گرفت و خليل شد
تو كسيتي كه حضرت موسي عصا به دست
ذكر تو را گرفت اگر مرد نيل شد
اصلي كه پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعي كه پا گرفت كنارت اصيل شد
تنها خدا به خانه ي تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگي ات نذر ايل شد
امشب دعا كنيد ظهوري كند مرا
تا اينكه ميهمان حضوري كند مرا
امشب دعا كنيد بيايد نگار ما
آيات روشنايي شبهاي تار ما
امشب دعا كنيد بيايد در اين خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا كنيد بيايد گل خدا
تا اينكه اين بهار بيايد به كار ما
امشب دعا كنيد بيايد ز راه دور
مركب سوار آل علي تك سوار ما
آنكه اگر نبود دلم فاطمي نبود
حتي نبود سجده ي سجاده يار ما
زهرا هنوز دست به پهلو كند دعا
زهرا كند دعا كه بيايي كنار ما
*********
شاعر: علي اكبر لطيفيان
خاك شما شدند و هوادارتان شدند
زيباترين اهالي دنياي عشق هم
يوسف شدند و گرمي بازارتان شدند
لطف شماست اين كه تمامي انبيا
بِالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها كه پاي منت چشم كريمتان
بيسر شدند تازه بدهكارتان شدند
اين بالهايي كه زير بت عشق سوختند
خاك تبرك در و ديوارتان شدند
نفرين به آنكه مهر تو را سرسري گرفت
يا هركه حاجت از حرم ديگري گرفت
اي جلوهي خدايي بي انتها حسن
خورشيد روشن سحر سامرا حسن
بي تو عبوديت به خدا بت پرستي است
نور خدا مكمل توحيد ما حسن
امشب عروج زخمي بال مرا ببر
تا سامرا مدينه نجف كربلا، حسن
در بين خانوادهي زهراي مرضيه
بايد شوند تمام علي زاده ها؛ حسن
زنجيرهي مُحبت زهراست دين من
با يك حسين و چار علي و دو تا حسن
سوگند ميخوريم خدا لشگري نداشت
روي زمين اگر حسن عسگري نداشت
آن كه مرا فقير حرم ميكند تويي
يك التماس پشت درم ميكند تويي
آنكه در اين زمانهي بياعتبارها
با يك سلام مُعتبرم ميكند تويي
آنكه براي پر زدن سامرايي ام
هرشب دعا براي پرم ميكند تويي
آنكه مرا براي خودش خانه خودش
با يك نگاه ، در به درم ميكند تويي
آنكه تو را هميشه صدا ميكند منم
آن كه مرا هميشه كرم ميكند تويي
شكرخدا گداي امام حسن شدم
خاكيترين كبوتر بام حسن شدم
تو كيستي كه سائل تو جبرئيل شد
دسته فرشته پاي ضريحت دخيل شد
تو كيستي كه جدّ نجيب پيمبرت
مهر تو را به سينه گرفت و خليل شد
تو كسيتي كه حضرت موسي عصا به دست
ذكر تو را گرفت اگر مرد نيل شد
اصلي كه پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعي كه پا گرفت كنارت اصيل شد
تنها خدا به خانه ي تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگي ات نذر ايل شد
امشب دعا كنيد ظهوري كند مرا
تا اينكه ميهمان حضوري كند مرا
امشب دعا كنيد بيايد نگار ما
آيات روشنايي شبهاي تار ما
امشب دعا كنيد بيايد در اين خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا كنيد بيايد گل خدا
تا اينكه اين بهار بيايد به كار ما
امشب دعا كنيد بيايد ز راه دور
مركب سوار آل علي تك سوار ما
آنكه اگر نبود دلم فاطمي نبود
حتي نبود سجده ي سجاده يار ما
زهرا هنوز دست به پهلو كند دعا
زهرا كند دعا كه بيايي كنار ما
*********
شاعر: علي اكبر لطيفيان
نظرات
نظری وجود ندارد !