سید مجید بنی فاطمه

زهر افتاده به جان جگرم مهدي جان

1846
28
زَهر افتاده به جان جگرم مهدي جان
لرزه افكنده ز پا تا به سرم مهدي جان

به لب خشك پدر جرعه ي آبي برسان
كه من از سوز عطش شعله ورم مهدي جان

قبل از آني كه به دل زهر اثر بگذارد
كشته از صحنه ي ديوار و دَرم مهدي جان

لحظه‎اي نيست عزيزم كه تداعي نشود
وَقعه ي كرب و بلا در نظرم مهدي جان

قدح آب روان تا به لبم شد نزديك
عطش اهل حرم زد شررم مهدي جان

بشكند دستي كه با بغض علي سيلي زد
به رخ عمه‎ي نيكو سيَرم مهدي جان

تا درخشيد رخ ماه تو ياد آوردم
سر نوراني هجده قمرم مهدي جان

زينب و بزم يزيد و لب خشكيده و چوب؟
خون قلبم چكد از چشم ترم مهدي جان

به دعاي سحر گريه كنان جدم
برسد روز ظهورت پسرم مهدي جان

شاعر: سعيد خرازي
*********

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش