اشک روونم نمیده فرصت
1202
4
- ذاکر: سایر سبک سازان
- سبک: زمزمه
- موضوع: امام سجاد (ع)
- سال: 1394
اشک روونم، نمیده فرصت
بیان کنم شرحِ غم مصیبت بابامو
یادم نمیره، داغِ اسارت
یادم نمیره کوچه و بازارِ شهر شامو
از بالای پشت بوما، ریختن آتیش بال و پرم سوخت
عمامهام سوخت و سرم سوخت و تمومِ پیکرم سوخت
دست و پام بسته بود، با غل و زنجیر و طناب
عترتِ نبی رو، بردن توی بزم شراب 2
***
تصورش هم، برام عذابه
سرا رو بینِ هودج مخدّرات آوردن
هنوز رو دستام، جایِ طنابه
بچهها توو دست و پاها، دائم زمین میخوردن
دور سرا رقصیدن و خندیدن و کردن تماشا
همه رو میبردن به سمت بازار برده فروشا
ما رو از همه جا، عبور دادن روا نبود
دختر علی و، محلهی قوم یهود
***
بیان کنم شرحِ غم مصیبت بابامو
یادم نمیره، داغِ اسارت
یادم نمیره کوچه و بازارِ شهر شامو
از بالای پشت بوما، ریختن آتیش بال و پرم سوخت
عمامهام سوخت و سرم سوخت و تمومِ پیکرم سوخت
دست و پام بسته بود، با غل و زنجیر و طناب
عترتِ نبی رو، بردن توی بزم شراب 2
***
تصورش هم، برام عذابه
سرا رو بینِ هودج مخدّرات آوردن
هنوز رو دستام، جایِ طنابه
بچهها توو دست و پاها، دائم زمین میخوردن
دور سرا رقصیدن و خندیدن و کردن تماشا
همه رو میبردن به سمت بازار برده فروشا
ما رو از همه جا، عبور دادن روا نبود
دختر علی و، محلهی قوم یهود
***
نظرات
نظری وجود ندارد !