حسین سیب سرخی

با این دست و با طناب

1234
2
با این دست و با طناب
یه کوهِ پر از درد

یه مرد غریب و
یه دنیای نامرد

کسی رو نداره
شده تیره دنیاش

ابَر مردِ عالم
کتک خورده زهراش

دل شاه مردان
شده مثل شیشه

تمامِ وجودش
پر از گریه میشه

از اون کوچه ی غم
از اون میخ و اون در

هنوزم توو چشماش
پر از شرمِ حیدر

یه دنیای حرفه
توو عمق نگاهش

پر از التماسه
پر از اشک و خواهش

میگه بار غم رو
از این سینه بردار

ببخش ای قرارم
حلالم کن ای یار

ز دامان حیدر
دو دست تو چیدن

چل تن تو رو از
علی میکشیدن

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش