منم زینبی که غریبیتو دیدم
1973
10
- ذاکر: محمدحسین حدادیان
- سبک: زمزمه
- موضوع: حضرت زینب (س)
- سال: 1396
منم زینبی که غریبیتو دیدم
توی نصف روز از زمونه بریدم
تو میدونی داداش کهمن چی کشیدم
یهجوری به دور حرم میدویدم
تمام امیدم یهو ناامید شد
که باد مخالف وزید و شدید شد
تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد
موهامو میبینی یهروزه سپید شد
که دیدم به دورت عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه رو سینهت نشسته
دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته
صدا میزدی با دهان شکسته
هنوزم میتونم بگم روبه روتم
میدونی هنوزم به فکر گلوتم
من آتشفشانم نه،کوه سکوتم
خودم گریه دارم خودم روضهگوتَم
***
همون روضهای که گلوتو بریدن
با سرنیزههاشون تو رو میکشیدن
منو مادرت رو گمونم ندیدن
که با مرکاباشون بهروت میدویدن
چی از تو گذاشتن بهجز تکه جامه
یهتیکه عبا و یهتیکه عمامه
همون تکه پیرهن همیشه باهامه
گاهی روی سینهم گاهی رو چشامه
واسه زخم سینهم همش التیامه
اگه سخته واسهت نمیدم ادامه
تحمل کن اینو که حرفم تمامه
میخوام غیرتی شی آخه حرف شامه
صدای رقیهست که تو ازدحامه
داره میگه آی زجر بزن از خدامه
بگم از سنان که مغیرهمرامه
یزیدی که فکر یه بزم حرامه
***
توی نصف روز از زمونه بریدم
تو میدونی داداش کهمن چی کشیدم
یهجوری به دور حرم میدویدم
تمام امیدم یهو ناامید شد
که باد مخالف وزید و شدید شد
تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد
موهامو میبینی یهروزه سپید شد
که دیدم به دورت عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه رو سینهت نشسته
دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته
صدا میزدی با دهان شکسته
هنوزم میتونم بگم روبه روتم
میدونی هنوزم به فکر گلوتم
من آتشفشانم نه،کوه سکوتم
خودم گریه دارم خودم روضهگوتَم
***
همون روضهای که گلوتو بریدن
با سرنیزههاشون تو رو میکشیدن
منو مادرت رو گمونم ندیدن
که با مرکاباشون بهروت میدویدن
چی از تو گذاشتن بهجز تکه جامه
یهتیکه عبا و یهتیکه عمامه
همون تکه پیرهن همیشه باهامه
گاهی روی سینهم گاهی رو چشامه
واسه زخم سینهم همش التیامه
اگه سخته واسهت نمیدم ادامه
تحمل کن اینو که حرفم تمامه
میخوام غیرتی شی آخه حرف شامه
صدای رقیهست که تو ازدحامه
داره میگه آی زجر بزن از خدامه
بگم از سنان که مغیرهمرامه
یزیدی که فکر یه بزم حرامه
***
نظرات
نظری وجود ندارد !