سیدرضا نریمانی

داره بازم صدای گریه‌ بارون میرسه

2144
31
داره بازم صدای گریه‌ی بارون میرسه
صابخونه درا رو وا کن داره مهمون میرسه

اومدم تا دستایِ خالیم و بالا بگیرم
اومدم با نیّت دیدنت احیا بگیرم

دلم آشوبه اسیر بغضِ ممتدم نکن
آخرین شب از شبایِ قدرِ پس ردم نکن

شب قدرِ اومدم بگم چقدر پشیمونم
شب قدرِ میدونم که قدرِتو نمیدونم

شب قدرِ اومدم بگم چقدر دوست دارم
تا کی از غصّه‌ی دوریِ تو باید ببارم

این شبا خیلی هوایِ یاس و نرگس میکنم
بیشتر از همیشه جای خالیت و حس میکنم

وقتی دونه دونه اشکام روی گونه‌م میریزه
نگاهت، بارِ گناهو از رو شونم میریزه

امیدم تو این شبا به بخشش تو بیشتره
اگه تو، نگذری از من، خدا هم نمی‌گذره

خیلیا سالِ گذشته با تو هم قسم شدن
با یه گوشه‌ی نگات، مُدافع حرم شدن

کاشکی امسال به منم از اون نگاها بکنی
کاش درِ باغ شهادتو برام وا بکنی

آقاجون به جون اون، قبله‌ی حاجات قسم
آقاجون به عمّه‌ی کوچیک سادات قسم

به همون دستایِ کوچیک که گره وا میکنه
به همون سه ساله‌ای که کار زهرا میکنه

قسمت میدم به گریه‌های نیمه‌ی شبش
به کبودیایِ رو صورتِ عمّه زینبش

نگا کن تا فردا پیشِ زهرا رو سپید بشم
منم امسال تو راهِ زینبیه شهید بشم

***
شاعر: محمد علی بیابانی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش