حاج حسن خلج

شام فراقم شد سحر

1567
5
شام فراقم شد سحر
بابایم آمد از سفر

بنگر بر دامنم آرمیده مهمان
بزم تاریکم را کرده او چراغان

[چرا رنگ لبت چون ارغوانه
گمانم جای چوب خیزرانه]

آه عمه بنگر سر پر خونش
می بوسم امشب لب گلگونش

وای از درد یتیمی 2
***

بابا چرا دیر آمدی
وقتی شدم پیر آمدی

بابا پوشیدم خرقه ی اسیری
کی می آیی من را در بغل بگیری

آه بابا شبها بر زمین خفتم
زیر لب دور از عمه می گفت

وای از درد یتیمی 2
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش