حنیف طاهری

باباجون عزیزم

1918
14
بابا جون عزیزم
به من حق بده درد بازو بگیرم

بابا جون عزیزم
به من حق بده از تو من رو بگیرم

بابا جون عزیزم
به من حق بده دست به پهلو بگیرم

عزیزم
ببین اشک چشمم با زخمای گونه م رفیقه

عزیزم
بمیرم چقد زخم روی لب تو عمیقه

عزیزم
چقد سخت گذشت پای طشت طلا هر دقیقه، عزیزم

***
عزیزم نمیشه

ببینم که موهات سفیده نبارم
عزیزم نمیشه

دوباره تو رو روی پاهام بذارم
عزیزم نشد تا

برا زخم پای تو مرهم بیارم
عزیزم می دونم

که پاهات پر از تاول داغِ ریگه
عزیزم می دونم

که عمه به جا من برات قصه میگه
عزیزم می دونم

که حق داری نشناسی باباتو دیگه
عزیزم منم من

همون که روی نیزه زلفش رها بود
عزیزم منم من

همون که سرش توی طشت طلا بود
عزیزم منم من

همون که کنار تو توجمع نامحرما بود، عزیزم
عزیزم بمیرم

چه شبها که از خواب نازت پریدی
عزیزم بمیرم

چرا دست روی صورت من کشیدم
[سیلی گرفته قوت بینایی مرا

من تا شناسمت به رخت دست می کشم
دست عدو بزرگ تر از صورت من است ... ]

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش