عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت
1739
7
- ذاکر: حاج محمود کریمی
- سبک: زمزمه
- موضوع:
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1396
عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت
جان را به لب رساند سراب ندیدنت
از روزگار دیدم و و چشمم ضعیف شد
اما گذاشتم به حساب ندیدنت
آتش فشان به سینه ی من موج میزند
بر گونه ام چکید مُذاب ندیدنت
از بس به راه مانده و از بس ندیدمت
چشمم به خواب رفته به خواب ندیدنت
هر چند تا به حال ندیده تو را ولی
عادت نمیکنم به عذاب ندیدنت
می خواهمت ببینمت اگر چه به من دهند
صد تا بهشت را به ثواب ندیدنت
من ساده گفتم و به من ساده رحم کن
از دیده ام بگیر حجاب ندیدنت
***
جان را به لب رساند سراب ندیدنت
از روزگار دیدم و و چشمم ضعیف شد
اما گذاشتم به حساب ندیدنت
آتش فشان به سینه ی من موج میزند
بر گونه ام چکید مُذاب ندیدنت
از بس به راه مانده و از بس ندیدمت
چشمم به خواب رفته به خواب ندیدنت
هر چند تا به حال ندیده تو را ولی
عادت نمیکنم به عذاب ندیدنت
می خواهمت ببینمت اگر چه به من دهند
صد تا بهشت را به ثواب ندیدنت
من ساده گفتم و به من ساده رحم کن
از دیده ام بگیر حجاب ندیدنت
***
نظرات
نظری وجود ندارد !