جواد مقدم

یه جورایی اینقدر مدیونتم

1269
3
یه جورایی اینقدر مدیونتم
که باید کُنم زندگیمو فدات

یه عمره برام بودی مثل پدر
منو دوس داشتی مثل بچه هات

یه جورایی رفتار کردی باهام
که انگار بودم علی اکبرت

برای خودم مردی هستم حالا
به لطف وجود تو و خواهرت

نذاشتی که یک لحظه باشه برام
پدر داشتن مثلِ یک آرزو

بذار در ازای همه خوبیات
بیام دستهاتو ببوسم عمو

از این روزهای پُر از اضطراب
که من داغدارِ بنی هاشمم

علی اکبرم رفت میدون بسه
نمیخواد به میدون بری قاسمم

حالا که زره نیست قد تنت
نکن گریه جونِ عمو انقده

نذار تا بشم پیش بابات
تو روزِ قیامت خجالت زده

چقدر آرزوها که داشتم برات
میخواستم ببینم خودم شادیتو

چقدر دوس داشتم خودم باشم و
بگیرم برات رخت دامادیتو

عمو جان عمو جان عمو جان حـسـیـن
***

برا اذن میدون گرفتن عمو
اگه کافی نیست اشکم و گریه هام

بذار تا خیالت رو راحت کنم
عموجون اینم دست خط بابام

اجازه بده جای تن پوشِ رزم
به جای زره من بپوشم کفن

بذار تا بگم با صدای بلند
و اِن تَنکُرونی أنا بنُ الحَسن

برام مرگ شیرین تره از عسل
تو نابودی کفر و ظلم و ستم

یه جوری تو میدون بجنگم همه
بفهمن که شاگرد عباستم

عمو جان عمو جان عمو جان حـسـیـن
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش