چی با چشمایِ ترم میبینم

چی با چشمایِ ترم میبینم
هیئت رو شکل حرم میبینم

گنبده بالای سرم در واقع
سایه ات رو بالا سرم میبینم، حرم میبینم، حرم میبینم

حرم با همه زیبای نورش
حرم گنبد و ایونش غرورش

حرم با همه شب های بلندش
شلوغی شب جمعش و شورش

شاه دلم ای پناهگاه دلم4
***

همه از شور جنان میگویند شر حالش به جهان میگویند
نفس کربلایت حق است سر گل دسته اذان می گوید، اذان می گوید، اذان می گوید

بنازم سحر و ظهر و شبش رو حرم وقت اذان مغربش رو
خدا خیره به تلّ زینبه که میبینه نماز زینبش رو

شاه دلم ای پناهگاه دلم4
***

شالمو دورِ سرم میبندم
به جماعت تو میپیوندم

برای غربتت بگم میگِریم
از محبتت بگم میخندم به عشق زندم

یه شب زندگی نامه ام رو نوشتم
دیدم بیشتر عمرم تو بهشتم

یا تو روضه اتم یا تو خیالم
تو فکر به فکر سرنوشتم

شاه دلم ای پناهگاه دلم4