حاج جواد حیدری

اینگونه شده مرا مقدَّر

1612
6
اینگونه شده مرا مقدَّر
در خواب ببینمت مکرَّر

محتاجِ همند، چون دو عاشق
دختر به پدر، پدر به دختر

صد بار تو را بغل بگیرم
یکبار مرا بگیر در بَر

شرحِ لبِ چاک چاکِ ما را
بگذار برای وقتِ دیگر

زیرا که شبِ وصال خوش نیست
احوالِ کسی شَوَد مکدَّر

ای کاش خودم می‌آمدم من
اَندر طلب سرِ تو با سَر

من فرش نداشتم ببخشید
بگذاشتمت به روی معجر

خاکی شده، خاک بر دهانم
موی تو زِ شام، خاک بر سر

این عمّه چقدر مادری کرد
پس عمّه نبود، بود مادر

از زجر چقدر زجر دیدم
نه بال برام مانده نه پَر

ما هر دو خلاصه سنگ خوردیم
من حداقل، تو حداکثر

گیسوی سپید را چه حاجت؟!
بر دست کشیدنِ مکرر

تا صبح فقط نگاه کردی
دیدی بغلم نکردی آخر...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش