اگر چه در دلِ دشمن تو را رها کردم
1236
4
- ذاکر: سیدمهدی میرداماد
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت علی اکبر (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
اگر چه در دلِ دشمن تو را رها کردم
به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
محاسنم به کفِ دست و اشک در چشمم
به همره تو دویدم، خدا خدا کردم
هزار مرتبه جانم زِ تن جدا گردید
دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم
اذانی صبح، اذان گفتنت دلم را برد
صلاه ظهر، تو را هدیه بر خدا کردم
تو آب خواستی و من زِ خجلت آب شدم
به اشک دیدة خود حاجتت روا کردم
زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت
چو شمع سوختم و گریه بیصدا کردم
به زخمهای تنت بوسه میزنم پسرم
خوشم که این همه گل هدیه بر خدا کردم
از آن شبی که گشودی دو چشم خود به جهان
همه وجود تو را وقفِ کربلا کردم
از آن به دیدن داغ تو گشتهام راضی
که با شهادت تو دوست را رضا کردم
گلوی تشنه فرستادمت به قربانگاه
چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم
عزیزِ فاطمه من میثمم قبولم کن
که سوز سینة خود، هدیه بر شما کردم
به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
محاسنم به کفِ دست و اشک در چشمم
به همره تو دویدم، خدا خدا کردم
هزار مرتبه جانم زِ تن جدا گردید
دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم
اذانی صبح، اذان گفتنت دلم را برد
صلاه ظهر، تو را هدیه بر خدا کردم
تو آب خواستی و من زِ خجلت آب شدم
به اشک دیدة خود حاجتت روا کردم
زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت
چو شمع سوختم و گریه بیصدا کردم
به زخمهای تنت بوسه میزنم پسرم
خوشم که این همه گل هدیه بر خدا کردم
از آن شبی که گشودی دو چشم خود به جهان
همه وجود تو را وقفِ کربلا کردم
از آن به دیدن داغ تو گشتهام راضی
که با شهادت تو دوست را رضا کردم
گلوی تشنه فرستادمت به قربانگاه
چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم
عزیزِ فاطمه من میثمم قبولم کن
که سوز سینة خود، هدیه بر شما کردم
نظرات
نظری وجود ندارد !