بدون دخترت رفتی چجوری تو دلت اومد
1196
3
- ذاکر: سید مجید بنی فاطمه
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
بدون دخترت رفتی چجوری تو دلت اومد
تو رو هر بار صدا کردم جای تو قاتلت اومد
چشای تو پر از خون چشای من شده بسته
نمیدونم روی گونم دیگه جای کدوم دسته
میدید از سر نیزه سر زینب چی اوردن
یکی از ما که میافتاد همه با هم زمین میخوردن
نپرس از چادرم بابا که هر چی داشتم و بردن
میدونستم میای امشب برای خاطر زینب
ببین دو تایی میسوزیم تو از آتیش و من از تب
دلم میخواست بیام پیشت من و اینجا نمیدیدی
همه گفتن سفر بودی چرا بوی تنور میدی
چه بابایی چه موهایی پر از خاکستر و خون
نخور غصه بابا جونم موی من هم پریشونه
یه شب از ناقه افتادم، ....
نمیبینم درست روت و آخه چشمای من تاره
خونی که رفته از پاهام هنوز رو خاک بازاره
رباب از توی اون بازار همش به سینه میکوبه
چه چاکی خورده رو لبهات میدونم کار اون چوبه
همه چیزایی که دیدم همش واسم عذاب بوده
تویی قاری قرآنی که تو بزم شراب بوده
****
تو رو هر بار صدا کردم جای تو قاتلت اومد
چشای تو پر از خون چشای من شده بسته
نمیدونم روی گونم دیگه جای کدوم دسته
میدید از سر نیزه سر زینب چی اوردن
یکی از ما که میافتاد همه با هم زمین میخوردن
نپرس از چادرم بابا که هر چی داشتم و بردن
میدونستم میای امشب برای خاطر زینب
ببین دو تایی میسوزیم تو از آتیش و من از تب
دلم میخواست بیام پیشت من و اینجا نمیدیدی
همه گفتن سفر بودی چرا بوی تنور میدی
چه بابایی چه موهایی پر از خاکستر و خون
نخور غصه بابا جونم موی من هم پریشونه
یه شب از ناقه افتادم، ....
نمیبینم درست روت و آخه چشمای من تاره
خونی که رفته از پاهام هنوز رو خاک بازاره
رباب از توی اون بازار همش به سینه میکوبه
چه چاکی خورده رو لبهات میدونم کار اون چوبه
همه چیزایی که دیدم همش واسم عذاب بوده
تویی قاری قرآنی که تو بزم شراب بوده
****
نظرات
نظری وجود ندارد !