اشک تو چشمام، دل پر درده
1469
8
- ذاکر: سید مجید بنی فاطمه
- سبک: زمینه
- موضوع: مسلم بن عقيل (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
اشک تو چشمام، دل پر درده
عشق تو راهه، کاش برگرده
خودم گفتم بیای اما
چی میدونی، از این مردم
که دنبالِ، سرت هستن
همه اینجا، واسه گندم
جون سه ساله دخترت برگرد، برگرد
جون منم فدا سرت برگرد، برگرد
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
تو این شهرِ، مردمآزار
راهم افتاد، بین بازار
شنیدم من، که مرد و زن
نظر دارن، به گهواره
شده دعوا، همه حرفا
سرِ چشمِ، علمداره
تیر سه شعبه میخرن برگرد، برگرد
تا که نمونی بیکفن بگرد، برگرد
شدم اسیرِ، نامردی
الهی آقا، برگردی
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
حرف از غارت، از خلخاله
حرف از شمر و، از گوداله
دمِ آخر، روی لبهام
باید اسمِ، شما باشه
چه تقدیری، باید انگار
سرم از تن، جدا باشه
تا نشه با تو روبهرو برگرد، برگرد
خواهشمه پسر عمو برگرد، برگرد
یه روز تو این، شهر مهمونی
رو نیزه قرآن، میخونی
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
عشق تو راهه، کاش برگرده
خودم گفتم بیای اما
چی میدونی، از این مردم
که دنبالِ، سرت هستن
همه اینجا، واسه گندم
جون سه ساله دخترت برگرد، برگرد
جون منم فدا سرت برگرد، برگرد
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
تو این شهرِ، مردمآزار
راهم افتاد، بین بازار
شنیدم من، که مرد و زن
نظر دارن، به گهواره
شده دعوا، همه حرفا
سرِ چشمِ، علمداره
تیر سه شعبه میخرن برگرد، برگرد
تا که نمونی بیکفن بگرد، برگرد
شدم اسیرِ، نامردی
الهی آقا، برگردی
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
حرف از غارت، از خلخاله
حرف از شمر و، از گوداله
دمِ آخر، روی لبهام
باید اسمِ، شما باشه
چه تقدیری، باید انگار
سرم از تن، جدا باشه
تا نشه با تو روبهرو برگرد، برگرد
خواهشمه پسر عمو برگرد، برگرد
یه روز تو این، شهر مهمونی
رو نیزه قرآن، میخونی
حیا نمونده، تو کوفه
(به بیوفایی، معروفه)2
****
نظرات
نظری وجود ندارد !