با غمت زخم دل غم حاد شد
1382
5
- ذاکر: حاج محمود کریمی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت زینب (س)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
با غمت زخم دل غم حاد شد
عشق از تو گرمِ استمداد شد
روضۀ مکتومِ تفسیرِ بلا
کاف و ها و یا و عین و صاد شد
یک نفس عاشق شدم همراه تو
طفلِ اُمیِ دلم استاد شد
ای عیارِ معرفت، پایِ امام
عاشقی بعد از تو مادر زاد شد
افتاد از سکه بازارِ همه
از تو هر جا، هر زمانی یاد شد
داغ رویِ داغ دیدی، عاقبت
وقته اهدایِ سرِ اولاد شد
مُهر شد مِهر تو تا روزِ ابد
حق به پایِ کربلا این مُهر زد
شانههایت هر چه بار غم کشید
چشمهایت غیرِ زیبایی ندید
آنچنان پروردهای اولادِ خویش
پیش ثارالله عبدند و عبید
بینِ القابِ تو خالی مینمود
کُنیۀ نورانیِ اُمِّ شهید
عون و جعفر را صدا کردی که هان
شکر ولله نوبتِ ما هم رسید
تیغ بستی بر کمرهاشان ولی
مانده بینِ ناامیدی و امید
گفتی اکنون وقتِ پرواز شماست
باید این توفیق را منت کشید
آخرین سربازها یاری کنید
پیش زهرا آبروداری کنید
دید لشگر معنیِ ایثار را
دست افشانیِ پایِ یار را
از حرم پر زد ولی با خویش داشت
بالهایِ جعفرِ طیار را
دید مولا در نگاهش مادر و
در صلابت حیدرِ کرّار را
سر به زیر و بچههایش پشت سر
گفت آقا جان همین یکبار را
اِذنِ میدان ده به خواهر زادههات
رحم کن این عاشقِ ناچار را
لشگرِ کوفه نگاهش سمتِ ماست
برنگردان هدیههایِ یار را
بچههایِ من فدایِ اکبرت
رد نکن ما را به جانِ مادرت
از وفایِ خواهرِ سالارِ دین
آسمان بر خاک میساید جبین
شیرهایِ بالدارِ هاشمی
زد به لشگر از یسار و از یمین
هر که درمیرفت از چنگالِ آن
لاجرم میماند در چنگالِ این
همچو موسی نیلِ دشمن را شکافت
تیغِ اسباطِ امیر المومنین
دید زینب اولین قربانیاش
غرقِ خون افتاد بر رویِ زمین
رنگ از رخسارِ ثارالله پرید
زیرِ لب فرمود زینب: آفرین
در میانِ خیمه کرد این زمزمه
رو سفیدم کرد پیشِ فاطمه
ای رباب، ای نجمه، ای اهلِ حرم
بچهها رفتند پیشِ مادرم
خوب شد رفتند در راهِ حسین
ور نه میمردند از داغِ حرم
خوب شد مولا قبولِ هدیه کرد
ور نه میکردم چه خاکی بر سرم
خوب شد دیگر نمیبینند که
تازیانه میخورد بر پیکرم
خوب شد دیگر نمیبینند رفت
بر سرِ نیزه سرِ تاجِ سرم
خوب شد دیگر نمیبینند سوخت
خیمه و اطفال و موی و معجرم
اینکه اینک بین خیمه خاموشم
از حسین خود خجالت میکشم
***
عشق از تو گرمِ استمداد شد
روضۀ مکتومِ تفسیرِ بلا
کاف و ها و یا و عین و صاد شد
یک نفس عاشق شدم همراه تو
طفلِ اُمیِ دلم استاد شد
ای عیارِ معرفت، پایِ امام
عاشقی بعد از تو مادر زاد شد
افتاد از سکه بازارِ همه
از تو هر جا، هر زمانی یاد شد
داغ رویِ داغ دیدی، عاقبت
وقته اهدایِ سرِ اولاد شد
مُهر شد مِهر تو تا روزِ ابد
حق به پایِ کربلا این مُهر زد
شانههایت هر چه بار غم کشید
چشمهایت غیرِ زیبایی ندید
آنچنان پروردهای اولادِ خویش
پیش ثارالله عبدند و عبید
بینِ القابِ تو خالی مینمود
کُنیۀ نورانیِ اُمِّ شهید
عون و جعفر را صدا کردی که هان
شکر ولله نوبتِ ما هم رسید
تیغ بستی بر کمرهاشان ولی
مانده بینِ ناامیدی و امید
گفتی اکنون وقتِ پرواز شماست
باید این توفیق را منت کشید
آخرین سربازها یاری کنید
پیش زهرا آبروداری کنید
دید لشگر معنیِ ایثار را
دست افشانیِ پایِ یار را
از حرم پر زد ولی با خویش داشت
بالهایِ جعفرِ طیار را
دید مولا در نگاهش مادر و
در صلابت حیدرِ کرّار را
سر به زیر و بچههایش پشت سر
گفت آقا جان همین یکبار را
اِذنِ میدان ده به خواهر زادههات
رحم کن این عاشقِ ناچار را
لشگرِ کوفه نگاهش سمتِ ماست
برنگردان هدیههایِ یار را
بچههایِ من فدایِ اکبرت
رد نکن ما را به جانِ مادرت
از وفایِ خواهرِ سالارِ دین
آسمان بر خاک میساید جبین
شیرهایِ بالدارِ هاشمی
زد به لشگر از یسار و از یمین
هر که درمیرفت از چنگالِ آن
لاجرم میماند در چنگالِ این
همچو موسی نیلِ دشمن را شکافت
تیغِ اسباطِ امیر المومنین
دید زینب اولین قربانیاش
غرقِ خون افتاد بر رویِ زمین
رنگ از رخسارِ ثارالله پرید
زیرِ لب فرمود زینب: آفرین
در میانِ خیمه کرد این زمزمه
رو سفیدم کرد پیشِ فاطمه
ای رباب، ای نجمه، ای اهلِ حرم
بچهها رفتند پیشِ مادرم
خوب شد رفتند در راهِ حسین
ور نه میمردند از داغِ حرم
خوب شد مولا قبولِ هدیه کرد
ور نه میکردم چه خاکی بر سرم
خوب شد دیگر نمیبینند که
تازیانه میخورد بر پیکرم
خوب شد دیگر نمیبینند رفت
بر سرِ نیزه سرِ تاجِ سرم
خوب شد دیگر نمیبینند سوخت
خیمه و اطفال و موی و معجرم
اینکه اینک بین خیمه خاموشم
از حسین خود خجالت میکشم
***
نظرات
نظری وجود ندارد !