لالۀ خشکی و از خون خودت تر شدهای
1171
0
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
لالۀ خشکی و از خون خودت تر شدهای
بیسبب نیست که این گونه معطر شدهای
دشت را از شرّر داغِ دلت سوزاندی
یک تنه باغی از آلاله پرپر شدهای
تنش تیغ و تنت کربوبلا را لرزاند
زخمی صاعقه خنجر و حنجر شدهای
چه کنم با غم این سینۀ پامال شده
به خدا آیینۀ پهلوی مادر شدهای
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غمهای دلم، چند برابر شدهای
ماه داماد ِکفن پوش، هلالم کردی
شاخِ شمشادِ عمو، قدّ صنوبر شدهای
این جماعت همه دنبال سرت آمدهاند
چشم بر هم بزنی پیکرِ بیسر شدهای
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای
شاعر: مصطفی متولی
***
بیسبب نیست که این گونه معطر شدهای
دشت را از شرّر داغِ دلت سوزاندی
یک تنه باغی از آلاله پرپر شدهای
تنش تیغ و تنت کربوبلا را لرزاند
زخمی صاعقه خنجر و حنجر شدهای
چه کنم با غم این سینۀ پامال شده
به خدا آیینۀ پهلوی مادر شدهای
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غمهای دلم، چند برابر شدهای
ماه داماد ِکفن پوش، هلالم کردی
شاخِ شمشادِ عمو، قدّ صنوبر شدهای
این جماعت همه دنبال سرت آمدهاند
چشم بر هم بزنی پیکرِ بیسر شدهای
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای
شاعر: مصطفی متولی
***
نظرات
نظری وجود ندارد !