من که از غم، بینشون نیستم عمو
1326
0
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: عبدالله بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
من که از غم، بینشون نیستم عمو
واسه جونم نگرون نیستم عمو
بگو عمه دستمو رها کنه
توی این خیمه بمون نیستم عمو
دلم آشوبه، گرفته نفسم
دیدم افتادی، برات دلواپسم
نذا جا بمونم اینجا میمیرم
کمکم کن تا به قاسم برسم
توی دنیا آشنا بودی برام
تافته بافتة جدا بودی برام
غصۀ یتیمی رو نفهمیدم
مهربونتر از بابا بودی برام
با قد کوچیک و با چشمِ ترم
میبینی مَردِ روزای خطرم
به رقیه قول دادم عمو تو رو
هر جوری شده به خیمه ببرم
کی گلِ زخم کشونده رو تنت
چوبِ نیزه شو شکونده رو تنت
نمیتونی بغلم کنی دیگه
واسه من جایی نمونده رو تنت
خونِ حقی، بت پرستا اومدن
به جای بلندی پستا اومدن
فهمیدن داغِ جوون دیدی عمو
لشگرِ عصا به دستا اومدن
سپرت میشم ببین لشگرمو
پیش روت سفیدی حنجرمو
این دفه حرمله ناامید میشه
یه کمی بالا میگیرم سرمو
تک و تنهایی و یارت میمونم
پای درد بیشمارت میمونم
من رفیقِ نیمه راه نیستم عمو
زیر نعلا هم کنارت میمونم
تو نگات میخوام صفارو ببینم
دم جون دادن بابارو ببینم
پرمو واکن تحمل ندارم
سرِ بازار عمهها رو ببینم
***
واسه جونم نگرون نیستم عمو
بگو عمه دستمو رها کنه
توی این خیمه بمون نیستم عمو
دلم آشوبه، گرفته نفسم
دیدم افتادی، برات دلواپسم
نذا جا بمونم اینجا میمیرم
کمکم کن تا به قاسم برسم
توی دنیا آشنا بودی برام
تافته بافتة جدا بودی برام
غصۀ یتیمی رو نفهمیدم
مهربونتر از بابا بودی برام
با قد کوچیک و با چشمِ ترم
میبینی مَردِ روزای خطرم
به رقیه قول دادم عمو تو رو
هر جوری شده به خیمه ببرم
کی گلِ زخم کشونده رو تنت
چوبِ نیزه شو شکونده رو تنت
نمیتونی بغلم کنی دیگه
واسه من جایی نمونده رو تنت
خونِ حقی، بت پرستا اومدن
به جای بلندی پستا اومدن
فهمیدن داغِ جوون دیدی عمو
لشگرِ عصا به دستا اومدن
سپرت میشم ببین لشگرمو
پیش روت سفیدی حنجرمو
این دفه حرمله ناامید میشه
یه کمی بالا میگیرم سرمو
تک و تنهایی و یارت میمونم
پای درد بیشمارت میمونم
من رفیقِ نیمه راه نیستم عمو
زیر نعلا هم کنارت میمونم
تو نگات میخوام صفارو ببینم
دم جون دادن بابارو ببینم
پرمو واکن تحمل ندارم
سرِ بازار عمهها رو ببینم
***
نظرات
نظری وجود ندارد !