دارن نگاه میکنن همه، به چشمای نمورم
1169
1
- ذاکر: حاج حسن خلج
- سبک: واحد
- موضوع:
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
دارن نگاه میکنن همه، به چشمای نمورم
پاشو نذار پیش دشمنا، شکسته شه غرورم
پاشو ببین، که همه نگاها به سوی منه
بلند شو عبّاس، که صحبت آبروی منه
بگو چجوری، سمت خیمه بِرم، تکیهگاه حرم
بلند شو نگاه کن، به من که شکسته، دیگه کمرم
نمیتونم از رو زمین پاشم
نذار که حیرون صحرا شم
نذار که انگشت نما باشم
***
نفس زدنهای آخرت، نفسم برام نذاشته
عناد و کینه روی تنت، چقدر بنفشه کاشته
جلو نگاهم، روی زمین، بازوهاتو نکش
دارم میمیرم، تو رو خدا، دیگه پاتو نکش
***
میدونی چند وقتیِ داداش، دلم اسیر درده
برام امون نامه که اومد، قلبمو پاره کرده
برای اینکه، بدم جوابی، به قاتل تو
میخوام که بال، و پرم بسوزه، مقابل تو
آتیش میگیرم، وقتی دختر تو، دستم و میگیره
میگه که عمو جون، نذار که بابامون، دلش بگیره
نمیخوام بری، دیگه تشنم نیست
تو پیش بابایی، دیگه غم نیست
و اطراف ما هم، نامحرم نیست
***
پاشو نذار پیش دشمنا، شکسته شه غرورم
پاشو ببین، که همه نگاها به سوی منه
بلند شو عبّاس، که صحبت آبروی منه
بگو چجوری، سمت خیمه بِرم، تکیهگاه حرم
بلند شو نگاه کن، به من که شکسته، دیگه کمرم
نمیتونم از رو زمین پاشم
نذار که حیرون صحرا شم
نذار که انگشت نما باشم
***
نفس زدنهای آخرت، نفسم برام نذاشته
عناد و کینه روی تنت، چقدر بنفشه کاشته
جلو نگاهم، روی زمین، بازوهاتو نکش
دارم میمیرم، تو رو خدا، دیگه پاتو نکش
***
میدونی چند وقتیِ داداش، دلم اسیر درده
برام امون نامه که اومد، قلبمو پاره کرده
برای اینکه، بدم جوابی، به قاتل تو
میخوام که بال، و پرم بسوزه، مقابل تو
آتیش میگیرم، وقتی دختر تو، دستم و میگیره
میگه که عمو جون، نذار که بابامون، دلش بگیره
نمیخوام بری، دیگه تشنم نیست
تو پیش بابایی، دیگه غم نیست
و اطراف ما هم، نامحرم نیست
***
نظرات
نظری وجود ندارد !