حاج محمدرضا طاهری

خاندانِ علی و ننگ مَذِلَت هَیهات

1139
0
خاندانِ علی و ننگ مَذِلَت هَیهات
دامن فاطمی و لَکه ی بِیعَت هَیهات

****
علمِ حادثه بردار سفر باید کرد

پای در مَعرکه بُگذار خَطر باید کرد
بار بَرَبند دِگَر تَرکِ وَطَن باید کرد

تیغ بَرگیر که با تیغ سُخن باید کرد
خاندانِ علی و ننگ مَذِلَت هَیهات

دامن فاطمی و لَکه ی بِیعَت هَیهات
****

جاده در جاده به دیدار خدا باید رفت
خسته پای آبله تا کرب‌وبلا باید رفت

طاقت هجر نداری ره هجرت باز است
پای اگر هست تو را جادۀ جنّت باز است

فصلِ وصل است گَر از فاصله‌ها دَرگُذَرید
ای مَجانینش حَق از سلسله‌ها دَرگُذَرید

خاندانِ علی و ننگ مَذِلَت هَیهات
دامن فاطمی و لَکه ی بِیعَت هَیهات

****
سر به شمشیر سِپارید که تَقدیر این است

شِکوه زینهار که تاوان جَنون سنگین است
عشق گوید که از این مرحله چون باید رفت

بی سر و بی‌کفن، آغِشته به خون باید رفت
هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم الله

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله
خاندانِ علی و ننگ مَذِلَت هَیهات

دامن فاطمی و لَکه ی بِیعَت هَیهات
****

خیمه را نیز دَمی چند به ظلمت بسپار
راه رجعت به سلامت طلبان بسپار

هر که را ذوقِ جراحت نبود برگردد
هر که را ذوقِ شهادت نبود برگردد

هان که فردا سر و شمشیر به هم خواهد خورد
سرنوشت همه با تیغ رقم خواهد خورد

عشق طوفان جنون دگر انگیخته بود
عطش و حنجر و خنجر به هم آمیخته بود

آسمان در قدحِ تشنۀ هفتاد و دو صبح
یک افق باده زِ دریای شفق ریخته بود

ماند هفتاد و دو شوریده از آو مدعیان
همه را عشق به غربال بلا بیخته بود

در شگفتم که کسی جز شهدا زنده نماند
عشق از آن محشر کبری که بر انگیخته بود

محشری بود تماشایی و عاشورایی
که به تصویر نیاید زِ قلم فرسایی

شهسواران پی معراج کمر می بستند
زره حادثه مردانه به برمی‌بستند

مرگ از هیبت آنها متواری می‌شد
تا فرا سوی صفِ خصم فراری می‌شد

همه را شوق که از کاش زِ نو زنده شویم
زخم‌ها خورده و در خون خود افکنده شویم

کاش صد بار بمیریم و زِ نو جان گیریم
پیر رخصت دهد و جانب میدان گیریم

تا نفس می‌دمد از حنجره تکبیر زنیم
در رکابِ پسرِ فاطمه شمشیر زنیم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش