حاج منصور ارضی

فرزند کریمِ نوه‌ی زهرایم

1191
1
فرزند کریمِ نوه‌ی زهرایم
بر یاری شاه کربلا می‌آیم

دادند به من مقام عبداللهی
توحید مجسمند الگوهایم

هرکس که ندیده غیرت شیر جمل
من نایب او در عصر عاشورایم

با پای برهنه آمدم تا گودال
آتش زده غربت تو، سر تا پایم

گودال نگو شکوهِ عرش است اینجا
عمریست به روی سینه‌ی تو جایم

دیدم که کنار ما دوتا میگریند
هم مادر ما فاطمه هم بابایم

برخیز عمو به خیمه‌ها برگردیم
ورنه بخدا شکار لشگر گردیم

افتادی و اوضاع حرم ریخت به هم
با العطش تو جگرم ریخت بهم

دور تو چقدر نیزه‌دار آمده است
تصویر تو در چشم‌ِترم ریخت بهم

شرمنده‌ام از نازکیِ بازویم
با ضربه‌ی اوّل سپرم ریخت بهم

از هر دوطرف نیزه به پهلویم خورد
یک باره همه بال و پرم ریخت بهم

با پاشنه‌ی چکمه به رویم کوبید
رویم چو روی برادرم ریخت به هم

بازیچه‌ی دست نیزه‌داران شده‌ام
ترکیب تمام پیکرم ریخت بهم

زیر سمِ اسب‌ها کنارت بودم
باقی تنِ مختصرم ریخت به هم

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش