حاج محمدرضا طاهری

به روی خوش، به نگاه لطیف، شهرت داشت

1141
0
به روی خوش، به نگاه لطیف، شهرت داشت
پسر چقدر به بابای خود شباهت داشت

ندیده بود میدنه شبیه او پسری
علاوه بر جگر مجتبی سخاوت داشت

حسن سرشت و حسن صورت حسن سیرت
چقدر ماه شب چهارده لیاقت داشت

به اسم برد زِ بابا که صبر پیشه کند
به دوست نه به بیگانه هم محبت داشت

جزامیان مدینه دعاش می‌کردند
به هم‌نشینی با هر کدام عادت داشت

رسید کرب‌وبلا و نشان عالم داد
حسین با حسنش دائما شراکت داشت

زِ بس که از لب‌ش احلا من العسل می‌ریخت
همیشه شهدِ کلامِ ترش حلاوت داشت

عمو عمامه خود را بر او کفن کرده
مگر عزیزِ یتیمش چقدر حُرمت داشت

نه جوشن و نه زره ، نه حمایل و نه سپر
برای کرب‌وبلا شوق بی‌نهایت داشت

به پیش ناقه سواران چو یل به میدان رفت
شبیه حضرتِ شیرِ جمل به میدان رفت

****
همین که با غضب از دوش خود عبا انداخت

تمام لشگرِ کفار را زِ پا انداخت
گهی به میمنه بود و گهی به میسره بود

چقدر ولوله در این برو بیا انداخت
زمین زِ هر قدمِ طفلِ مجتبی لرزید

چه عرشه‌ای به اراضی کربلا انداخت
به سبک و شیوۀ جنگِ عمو اباالفضلش

چقدر در وسطِ دشتِ نینوا، انداخت
علی علی به لبش بود و یک تنه تنها

چهار تک یلِ سردارِ شام را انداخت
شکار بعدی آن شیرِ بیشه ارزق بود

سر و تن و سپرش را جدا جدا انداخت
ولی پس از لحظاتی دگر ورق برگشت

نگاهی از حسد القوم بی‌حیا انداخت
به یک اشاره رسیدند و دوره‌اش کردند

یکی به سوی تنش نیزه بی‌هوا انداخت
نفس میان دو پهلوی او به تنگ آمد

به چشمِ تر نظری سوی خمیه‌ها انداخت
چه شد در آن وسط معرکه نفهمیدند

که سمِ اسب ردی بر دهان چرا انداخت
گرفت تا که زِ خونِ جگر وضو سر داد

و با دهان شکسته عمو عمو سر داد
****

میان دشت گلِ نجمه بود پرپر شد
زِ بوی یاسِ تنش کربلا معطر شد

عبا نبود به داد دل عمو برسد
دوباره چشم حسین از مصیبتی تر شد

کسی که پاش به بند رکاب هم نرسید
بمیرم آه قدش با عمو برابر شد

کبود شد همه پیکرش سپس سبب
گریز گریۀ من سوی روضۀ در شد

چه سینه‌ها نشکستند در طی تاریخ
چه ظلم‌ها که به این خاندان مکرر شد

به نیزه رفت سرش در کنار عبدالله
دو سایۀ سر از آخر نصیبِ مادر شد

چه بر سر حسن ابن الحسن مگر آمد
صدای نالۀ زهرا بلندتر آمد

****

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش