ای کشتهی فتاده به صحرا حسین من
1243
0
- ذاکر: سایر ذاکرین
- سبک: شور
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1395
ای کشتهی فتاده به صحرا
حسین من، حسین من، حسین من
ای یادگارِ غربتِ زهرا
حسین من، حسین من، حسین من
دوش نبی کجا و دلِ خاک
حسین من، حسین من، حسین من
زخمی به روی خاکی و صد چاک
حسین من، حسین من، حسین من
شده عاشورا محشر، تو نفسهای آخر
عطرِ زهرا پیچیده، توی صحرا سرتاسر
بوسه میگیره خنجر، از عزیزِ پیغمبر
بینِ گودالی تنها، پیش چشمایِ مادر
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
ای خون بهایِ عالم و آدم
حسین من، حسین من، حسین من
ذکرِ مدامِ حضرتِ خاتم
حسین من، حسین من، حسین من
لب تشنه در حرارتِ مقتل
حسین من، حسین من، حسین من
میبینه زینبت به رویِ تل
حسین من، حسین من، حسین من
دل زینب شد خالی، روی خاکِ گودالی
به روی جسمت مونده، جای زخمِ هلالی
چشم عالم شد گریون، تشنه بودی دادی جون
بیکفن بین صحرا، غسل تو شد خاک و خون
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
خواهر تو را سپُرد به بیابان
حسین من، حسین من، حسین من
شد رهسپارِ جمعِ اسیران
حسین من، حسین من، حسین من
زینب کجا و رأس عزیزان
حسین من، حسین من، حسین من
در بزمِ دلقکان و کنیزان
حسین من، حسین من، حسین من
آسمون خون میباره، دختری شد آواره
چشمِ خیسِ یک مادر، مونده سوی گهواره
نورِ چشم پیغمبر، بین مقتل شد بیسر
وای من از کربلا، وا محمّد وا حیدر
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
حسین من، حسین من، حسین من
ای یادگارِ غربتِ زهرا
حسین من، حسین من، حسین من
دوش نبی کجا و دلِ خاک
حسین من، حسین من، حسین من
زخمی به روی خاکی و صد چاک
حسین من، حسین من، حسین من
شده عاشورا محشر، تو نفسهای آخر
عطرِ زهرا پیچیده، توی صحرا سرتاسر
بوسه میگیره خنجر، از عزیزِ پیغمبر
بینِ گودالی تنها، پیش چشمایِ مادر
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
ای خون بهایِ عالم و آدم
حسین من، حسین من، حسین من
ذکرِ مدامِ حضرتِ خاتم
حسین من، حسین من، حسین من
لب تشنه در حرارتِ مقتل
حسین من، حسین من، حسین من
میبینه زینبت به رویِ تل
حسین من، حسین من، حسین من
دل زینب شد خالی، روی خاکِ گودالی
به روی جسمت مونده، جای زخمِ هلالی
چشم عالم شد گریون، تشنه بودی دادی جون
بیکفن بین صحرا، غسل تو شد خاک و خون
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
خواهر تو را سپُرد به بیابان
حسین من، حسین من، حسین من
شد رهسپارِ جمعِ اسیران
حسین من، حسین من، حسین من
زینب کجا و رأس عزیزان
حسین من، حسین من، حسین من
در بزمِ دلقکان و کنیزان
حسین من، حسین من، حسین من
آسمون خون میباره، دختری شد آواره
چشمِ خیسِ یک مادر، مونده سوی گهواره
نورِ چشم پیغمبر، بین مقتل شد بیسر
وای من از کربلا، وا محمّد وا حیدر
(قَتلوکَ عَطشانا، ذَبحوکَ عُریانا)2
***
نظرات
نظری وجود ندارد !