نشستم کنارت با دلشورهام
1260
0
- ذاکر: سیدمهدی میرداماد
- سبک: شعر روضه
- موضوع:
- سال: 1394
نشستم کنارت با دلشورهام
با همدیگه از هر دری حرف زدیم
بغل کردمت این شب آخری
با هم مادری دختری حرف زدیم
تا پلکت میاُفته دلم میشکنه
رویِ آرزوهام تو خط میکشی
چرا چند شبه، تا میام پیش تو
همش حرفِ مرگو وسط میکشی
برام از لباسِ عروسیت بگو
به جا اینکه حرفِ کفن رو بگی
میخوام امشبم باز برام قصّۀ
همون تکِ یلِ بت شکنرو بگی
حالا که سرم روی پاته بگو
چطور تو دلت، مهرِ بابا نشست
برام غّصۀ هدیههاشو بگو
همون هدیهای که، تو کوچه شکست
همون بت شکن، که شکست خیبرو
همون پهلوون که به عرش پُل زده
حالا زانوهاشو بغل کرده و
با حسرت به تابوت تو زُل زده
با دست شکستهات به زحمت نیوفت
غمِ دستِ خستهات تو دل خونه کرد
فدای سفیدیِ موهات بشم
به جات فضّه مویِ منو شونه کرد
بمیرم شبا وقتِ دل تنگیات
لباسای محسن رو بو میکنی
تو میبوسی رویِ حسینو، منو..
سفارش به زیرِ گلو میکنی
کفنها رو دادی به زینب ولی
داری دخترت رو کفن میکنی
حسینم بدون کفن مونده و
منو خوش به این پیروهن میکنی
همش زیر لب گفتی از تشنگی
همش رفتی از حالو گفتی حسین
بمیرم برات این شبِ آخری
همش گفتی گودالو گفتی حسین
***
با همدیگه از هر دری حرف زدیم
بغل کردمت این شب آخری
با هم مادری دختری حرف زدیم
تا پلکت میاُفته دلم میشکنه
رویِ آرزوهام تو خط میکشی
چرا چند شبه، تا میام پیش تو
همش حرفِ مرگو وسط میکشی
برام از لباسِ عروسیت بگو
به جا اینکه حرفِ کفن رو بگی
میخوام امشبم باز برام قصّۀ
همون تکِ یلِ بت شکنرو بگی
حالا که سرم روی پاته بگو
چطور تو دلت، مهرِ بابا نشست
برام غّصۀ هدیههاشو بگو
همون هدیهای که، تو کوچه شکست
همون بت شکن، که شکست خیبرو
همون پهلوون که به عرش پُل زده
حالا زانوهاشو بغل کرده و
با حسرت به تابوت تو زُل زده
با دست شکستهات به زحمت نیوفت
غمِ دستِ خستهات تو دل خونه کرد
فدای سفیدیِ موهات بشم
به جات فضّه مویِ منو شونه کرد
بمیرم شبا وقتِ دل تنگیات
لباسای محسن رو بو میکنی
تو میبوسی رویِ حسینو، منو..
سفارش به زیرِ گلو میکنی
کفنها رو دادی به زینب ولی
داری دخترت رو کفن میکنی
حسینم بدون کفن مونده و
منو خوش به این پیروهن میکنی
همش زیر لب گفتی از تشنگی
همش رفتی از حالو گفتی حسین
بمیرم برات این شبِ آخری
همش گفتی گودالو گفتی حسین
***
نظرات
نظری وجود ندارد !