حوریۀ بیتِ علی، چه آمده بر سر تو

حوریۀ بیتِ علی، چه آمده بر سر تو
باغ پر از لاله شده، دیدۀ من بستر تو

حرف بزن، سخن بگو، ببین که من، جان به لبم
شبیهِ چادر تو شد، فاطمه جان، روز و شبم

بی‌تو گرفتار شدم
خسته شدم، زار شدم

خیره به مسمار شدم
(فاطمه جان)3

(فاطمه)1
***

باز بمان، پیش علی، دستِ منو دامن تو
گرفته رنگِ خون چرا، دوباره پیراهن تو

دلم شکسته فاطمه، برایِ من، گریه نکن
به خاطر دلِ حسن، ناله نزن، گریه نکن

سه ماهه چه پیر شدی
زار و زمین‌گیر شدی

مگر زِ من سیر شدی
(فاطمه جان)3

(فاطمه)1
***

پیر و جوان به شوهرِ، بی‌کس تو، طعنه زدن
کُشته مرا، غریبی‌ات، عیادتت نیامدن

نرفته از خاطرِ من، چگونه پَر شکسته شد
تو زیرِ گریه می‌زدی، دستِ علی که بسته شد

دست مرا کفر که بست
پهلویِ اسلام شکست

فاطمه در خون نشست
(فاطمه جان)3

(فاطمه)1
***