شب حمله کند گر به سحر مسئلهساز است
1472
2
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: فاطمیه , مصائب کوچه بنیهاشم
- مناسبت: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- سال: 1394
شب حمله کند گر به سحر مسئلهساز است
از کوچۀ باریک گذر مسئلهساز است
تنهاییِ در وقت خطر مسئلهساز است
هنگام گذر دردِ کمر مسئلهساز است
در خانه بمان تا که سرت درد نگیرد
در پیشِ حسن بال و پرت درد نگیرد
امروز لباسِ غم و غربت به تن توست
طاغوت تمامِ هدفش سوختن توست
دنبال تو میگردد و فکرِ زدن توست
دلشورۀ من لختۀ خونِ دهن توست
راهت وسطِ رد شدنت بند میآید
از ترس زبانِ حسنت بند میآید
میبینم از اینجا که تو انگار میافتی
سیلیِ بدی میخوری و زار میافتی
وقتی که سرت خورد به دیوار میافتی
تا خانه بیایی صد و ده بار میافتی
بیحرمتی آغاز شود وای بهحالم
چادر زِ سرت باز شود وای بهحالم
ناموسِ خدا در وسطِ معبرِ خاکی
کشتهست مرا مرثیۀ کوثرِ خاکی
هم چادرِ افتاده و هم معجرِ خاکی
هم پلک وَرم کرده و هم پیکرِ خاکی
خانم نکند قلب تو آزرده بماند
میمیرم اگر چشم تو خون مُرده بماند
تا کربوبلا کار اگر که برسد چه
این کوچه به بازار اگر که برسد چه
زینب همه جا زار اگر که برسد چه
تا مجلسِ اغیار اگر که برسد چه
امروز دعا کن که به سوگش ننشینیم
ما دخترمان را سرِ بازار نبینیم
***
از کوچۀ باریک گذر مسئلهساز است
تنهاییِ در وقت خطر مسئلهساز است
هنگام گذر دردِ کمر مسئلهساز است
در خانه بمان تا که سرت درد نگیرد
در پیشِ حسن بال و پرت درد نگیرد
امروز لباسِ غم و غربت به تن توست
طاغوت تمامِ هدفش سوختن توست
دنبال تو میگردد و فکرِ زدن توست
دلشورۀ من لختۀ خونِ دهن توست
راهت وسطِ رد شدنت بند میآید
از ترس زبانِ حسنت بند میآید
میبینم از اینجا که تو انگار میافتی
سیلیِ بدی میخوری و زار میافتی
وقتی که سرت خورد به دیوار میافتی
تا خانه بیایی صد و ده بار میافتی
بیحرمتی آغاز شود وای بهحالم
چادر زِ سرت باز شود وای بهحالم
ناموسِ خدا در وسطِ معبرِ خاکی
کشتهست مرا مرثیۀ کوثرِ خاکی
هم چادرِ افتاده و هم معجرِ خاکی
هم پلک وَرم کرده و هم پیکرِ خاکی
خانم نکند قلب تو آزرده بماند
میمیرم اگر چشم تو خون مُرده بماند
تا کربوبلا کار اگر که برسد چه
این کوچه به بازار اگر که برسد چه
زینب همه جا زار اگر که برسد چه
تا مجلسِ اغیار اگر که برسد چه
امروز دعا کن که به سوگش ننشینیم
ما دخترمان را سرِ بازار نبینیم
***
نظرات
نظری وجود ندارد !