حاج منصور ارضی

تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد

1185
2
تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد

رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیهُ الحورات بینِ نار افتاد

دستی که می‌بوسیدی‌اش نوبت به نوبت
در کوچه با ضربِ غلاف از کار افتاد

با مخزنُ ‌الاسرارِ من لج کرده بودند
یک جور زد بر سینه‌ام مسمار افتاد

من که خودم از حال رفتم، فضّه می‌گفت
در شُل شد و رویِ سرم انگار افتاد

یک عدّه اَبْتر، انتقام از من گرفتند
بارم میان آن در و دیوار افتاد

افتادم و از روی من یک شهر رد شد
یَثرب به فکرِ اذیت و آزار افتاد

شلاق بالا رفت و من چیزی ندیدم
رَدش ولی بر بازویم بسیار افتاد

من کوچه رفتم دخترانم ارث بردند
زینب گذارش تا سرِ بازار افتاد

من بین زن‌های مدینه خطبه خواندم
او در میانِ دستۀ اشرار افتاد

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش