من عبد و برادر حسینم
1783
3
- ذاکر: حاج محمود کریمی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت عباس (ع)
- سال: 1394
من عبد و برادر حسینم
فرماندۀ لشگر حسینم
رزمندة سنگر حسینم
لب تشنة ساغر حسینم
در یاریِ دوست بود و هستم
مشک و علم است و چشم و دستم
گه ساقی و گاه پاسدارم
گه میرم و گاه عبد یارم
گه بر درِ دوست خاکسارم
میراثِ علی است ذوالفقارم
شیر استم و عابدِ شبم من
شمشیر حسین و زینبم من
دو فاطمهاند مادر من
دو حجّت حق برادر من
دو شیر زنند خواهر من
دو دست جدا زِ پیکر من
همراه دو چشم اشکبارم
هر چار شدند وقف یارم
من قرص مهِ دو آفتابم
من آینة ابوترابم
کرده است حسین انتخابم
کز خونِ جبین کند خضابم
با آنکه فتاده هر دو دستم
من دستِ امام خویش هستم
لطف و کرم است عادت من
بیدستیِ من عبادت من
خون شیفتة شهادت من
هر روز بود ولادت من
ماراست حیات جاودانی
سرچشمة آب زندگانی
سوگند به کامِ خشک اصغر
سوگند به خون فرق اکبر
سوگند به عترت پیمبر
سوگند به دست و تیغ حیدر
مشتاق عمود آهنینم
ای خصم بیا بزن، من اینم
ای بحر چهقدر بیحیایی
ای آب چقدر بیوفایی
ای موج بس است خودنمایی
رو از چه به سوی من گشایی
من آتشی از تب حسینم
من تشنة لب، لب حسینم
خون جگر و سبوی عباس
سوز عطش و گلوی عباس
سوگند به آبروی عباس
ای آب میا به سوی عباس
بگذار ز تشنگی بجوشم
والله قسم تو را ننوشم
با آنکه چو بحر در خروشم
بر آب کی آبرو فروشم
این مشک که هست بار دوشم
با اشک نهاده سر به گوشم
گوید که سکینه گشته بیتاب
مگذار به خاک ریزد این آب
افسوس که خورد تیر بر مشک
یک قطره دگر نمانْد در مشک
فریاد کشید از جگر مشک
شرمنده شد از پیامبر مشک
هر جرعة آن که ریخت بر خاک
میگشت دلم چو موج، صد چاک
میثم همه جا زبان ما باش
فریادِ به دلْنهان ما باش
از دیده گهرفشان ما باش
سوز دل دوستان ما باش
نظمت به جگر شرارۀ ماست
حرف دل پاره پاره ماست
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
***
فرماندۀ لشگر حسینم
رزمندة سنگر حسینم
لب تشنة ساغر حسینم
در یاریِ دوست بود و هستم
مشک و علم است و چشم و دستم
گه ساقی و گاه پاسدارم
گه میرم و گاه عبد یارم
گه بر درِ دوست خاکسارم
میراثِ علی است ذوالفقارم
شیر استم و عابدِ شبم من
شمشیر حسین و زینبم من
دو فاطمهاند مادر من
دو حجّت حق برادر من
دو شیر زنند خواهر من
دو دست جدا زِ پیکر من
همراه دو چشم اشکبارم
هر چار شدند وقف یارم
من قرص مهِ دو آفتابم
من آینة ابوترابم
کرده است حسین انتخابم
کز خونِ جبین کند خضابم
با آنکه فتاده هر دو دستم
من دستِ امام خویش هستم
لطف و کرم است عادت من
بیدستیِ من عبادت من
خون شیفتة شهادت من
هر روز بود ولادت من
ماراست حیات جاودانی
سرچشمة آب زندگانی
سوگند به کامِ خشک اصغر
سوگند به خون فرق اکبر
سوگند به عترت پیمبر
سوگند به دست و تیغ حیدر
مشتاق عمود آهنینم
ای خصم بیا بزن، من اینم
ای بحر چهقدر بیحیایی
ای آب چقدر بیوفایی
ای موج بس است خودنمایی
رو از چه به سوی من گشایی
من آتشی از تب حسینم
من تشنة لب، لب حسینم
خون جگر و سبوی عباس
سوز عطش و گلوی عباس
سوگند به آبروی عباس
ای آب میا به سوی عباس
بگذار ز تشنگی بجوشم
والله قسم تو را ننوشم
با آنکه چو بحر در خروشم
بر آب کی آبرو فروشم
این مشک که هست بار دوشم
با اشک نهاده سر به گوشم
گوید که سکینه گشته بیتاب
مگذار به خاک ریزد این آب
افسوس که خورد تیر بر مشک
یک قطره دگر نمانْد در مشک
فریاد کشید از جگر مشک
شرمنده شد از پیامبر مشک
هر جرعة آن که ریخت بر خاک
میگشت دلم چو موج، صد چاک
میثم همه جا زبان ما باش
فریادِ به دلْنهان ما باش
از دیده گهرفشان ما باش
سوز دل دوستان ما باش
نظمت به جگر شرارۀ ماست
حرف دل پاره پاره ماست
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
***
نظرات
نظری وجود ندارد !