خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
1481
1
- ذاکر: حسین سیب سرخی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: فاطمیه , مصائب آتش زدن در و دیوار
- مناسبت: شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
- سال: 1394
خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد
گرفت آتش خود را به روی یار انداخت
میان معرکه سلمان خداش خیر دهد
دوید و زود عبا را رویِ نگار انداخت
خودم زِ سینۀ او میخ را در آوردم
ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت
عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید
شیار در به روی پهلویش شیار انداخت
زنِ جوان مرا میزدند نامردها
مدینه فاطمهام را در احتضار انداخت
و یک غلاف که دستِ چهل نفر چرخید
و دستِ فاطمه را عاقبت زِ کار انداخت
چقدر چادرِ زهرا به پاش میپیچید
زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت
همین که دست به معجر گرفت طوفان شد
صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت
از آن به بعد که برگشت فاطمه، زینب
دو گوشوارۀ خود را دگر کنار انداخت
تو را غلاف که انداخت، حسینت هم
زِ روی اسب نیفتاد، نیزهدار انداخت
شاعر: محمد جواد پرچمی
***
رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت
دری که ساختم آخر به من خیانت کرد
گرفت آتش خود را به روی یار انداخت
میان معرکه سلمان خداش خیر دهد
دوید و زود عبا را رویِ نگار انداخت
خودم زِ سینۀ او میخ را در آوردم
ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت
عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید
شیار در به روی پهلویش شیار انداخت
زنِ جوان مرا میزدند نامردها
مدینه فاطمهام را در احتضار انداخت
و یک غلاف که دستِ چهل نفر چرخید
و دستِ فاطمه را عاقبت زِ کار انداخت
چقدر چادرِ زهرا به پاش میپیچید
زن مرا وسط کوچه چند بار انداخت
همین که دست به معجر گرفت طوفان شد
صدا که زد همه را یاد ذوالفقار انداخت
از آن به بعد که برگشت فاطمه، زینب
دو گوشوارۀ خود را دگر کنار انداخت
تو را غلاف که انداخت، حسینت هم
زِ روی اسب نیفتاد، نیزهدار انداخت
شاعر: محمد جواد پرچمی
***
نظرات
نظری وجود ندارد !