حاج محمدرضا طاهری

بر عكس شد زمين به هوا نور می دهد

1518
2
بر عكس شد، زمين به هوا نور می‌هد
كِل می‌كشد فرشته، وسط شور می‌هد

از سفره‌ای كه روحُ الامين سور می‌هد
خرما بزن كه مزّۀ انگور می‌هد

امشب شراب، از مِيِ انگورِ عسکری است
اين سفرۀ وليمه، به دستورِ عسكری است

اين حالِ خوش مباد كه يك لحظه بد شود
دستي دراز شد كه بنا نيست رَدّ شود

امشب همان شبی است كه بايد رصد شود
تنها نزن به آب، قرار است مَد شود

دريا بلند می‌شود و، ماه می‌رسد
ماهی به هيأتِ، حسن از راه می‌رسد

وقتی نمك علی است، شكر می‌شود حسن
والشَّمس اگر علی است، قمر می‌شود حسن

وقتي صدف علی است، گُهر می‌شود حسن
هرجا پدر علی است، پسر می‌شود حسن

از حُسنِ خود دوباره خدا رونوشت زد
قابش گرفت‌ و سر درِ باغِ بهشت زد

جانم به اين ربيع‌ و به ايّامِ شادی‌اش
نَقل است هشتمين خبرِ بامدادی‌اش

چون اختصاص داشت به بابُ‌المرادی‌اش
برداشت پرده از رُخِ دلبندِ هادی‌اش

در شرحش از كرامت مازاد می‌نوشت
كاتب مُدام دست مريزاد می‌نوشت

تا ساقِ عرش سُلطۀ فرمانروايی‌اش
مُهرِ نماز، نقطۀ خود اتكائی‌اش

اربابِ جود سيرۀ مشكل گشائی‌اش
دل‌چسب ماست، كنيۀ ابن‌الرضائی‌اش

اقبالِ سائل از كرم افزايی‌اش بلند
بر دوشِ حشر، پرچمِ آقايی‌اش بلند

نطق‌و بيان، حريف سكوتش نمی‌شود
تبعيد، ساقطِ جَبروتش نمی‌شود

جز كربلا دعايِ قنوتش نمی‌شود
جز اشكِ روضه، غالب قوتش نمی‌شود

نشنيدی از علامتِ اهلِ يقيق چه گفت
از مؤمن و زيارتِ در اربعين چه گفت

مائيم‌و حرصِ صحنِ مُطلّايِ سامرا
صلّی عليك، حضرتِ والاي سامرا

حدّاقل، از عرشِ مُعلاي سامرا
نان پرت كن برای گداهای سامرا

يك التفات هم شده بر مستمند كن
بنشين كنارِ ما و بگو و بخند كن

صاحب قَرانی و، به سوار و پياده‌ات
خواهم گذشت، از سرِ خود با اراده‌ات

هر روزِ هفته می‌رود اين بنده زاده‌ات
خدمت كند به خانه‌ای از خانواده‌ات

من پادویِ بساطِ توأم پنج‌شنبه‌ها
جارو كشِ حياطِ توأم پنج‌شنبه‌ها

اي پنج‌شنبه، جمعه‌ات آيا نمی‌رسد
اين قرن‌ها غروب، به فردا نمی‌رسد

اين بندِ شعر، خوب نشد، با نمی‌رسد
عرضِ دعایِ ما كه به بالا نمی‌رسد

دست خودت فقط گره را باز می‌كند
آخر مگر پسر به پدر ناز می‌كند

شاعر: علی صالحی
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش