سیدمهدی میرداماد

می وزد طرفه نسیمی که دم روحانیست

1851
9
می‌وزد طرفه نسیمی که دمِ روحانی‌ست
همه جا جلوۀ یار و، همه جا نورانی‌ست

شب وجد و شب شادی، شب مِدحت خوانی‌ست
هشتمین روزِ همایونِ ربیع الثّانی‌ست

از محیط عظمت گوهر زهرا آمد
البشاره حسن دیگر زهرا آمد

آمد از برج ولایت قمر یازدهم
یا زِ دریای امامت گهر یازدهم

یا زِ سینای نبوّت شجر یازدهم
حجّت یازدهم دادگر یازدهم

خرّم این گلشن توحید و گل یاسمنش
می‌برد دل ز همه حُسن حسن در حسنش

کبریا وجه و نبی صورت و حیدر سیرت
حسنی حُسن و حسینی دم و زهرا عصمت

یازده ماه به یک آینه در یک صورت
عجبا یک پسر و این‌همه مجد و عظمت

خاکیان مژده که امروز درخشید به خاک
گوهر ده یمِ نور و یم یک گوهر پاک

این پسر کیست که پیر خردش خاک در است
به خدا از همه خوبان جهان خوب‌تر است

این پسر آینۀ طلعت خیر‌البشر است
بشنوید این پدر حجّت ثانی عشر است

صلوات همه بر ماه جمال پدرش
پدر و مادر من باد فدای پسرش

عسکر او، مَلک‌و حوری‌و جنّ‌و بشرند
پرتویی از رُخ او، اختر و شمس و قمرند

خلق عالم به گدایّی درش مفتخرند
همه خوبان جهان منتِظر منتَظرند

منتظر کیست همان حجّت ثانی عشر است
یوسف فاطمه مهدی خلف این پسر است

این پسر والی شهر قدر و ملک قضاست
این پسر عیسی جان با نفس روح افزاست

این پسر شافع و فریادرس روز جزاست
این گل باغ علیّ بن جواد بن رضاست

روی حق حسن نبی بازوی حیدر دارد
آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد

اهل معنا، ولیِ ذوالمننش می‌خوانند
اختران جمله مهِ انجمنش می‌خوانند

عارفان واقف سّر و عَلنش می‌خوانند
پای تا سر همه حُسن و حسنش می‌خوانند

سرو قد، ماه جبین، گلرخ و شیرین دهن است
حسن است این، حسن است این، حسن است

دیده را فیضِ ملاقات حق از دیدارش
مِهر افتاده به خاکِ قدم زوّارش

همه دم ذکر خدا بر لب گوهر بارش
همه جا سامره با یاد گل رخسارش

مُلک پهناور هستی به قدومش گلشن
دیدۀ حضرت هادی به جمالش روشن

ای دل اهل ولا زائر سامرّایت
کعبۀ خلق جهان رویِ جهان آرایت

حَسن و حُسن ز پا تا سر و سر تا پایت
فرش از بال ملایک حرم زیبایت

ای همه خلق جهان سائل لطف و کرمت
شود آیا که برم سجده به خاک حرمت

کیستی تو، پسر فاطمۀ زهرایی
نبوی خلق و علی خوی و حسن سیمایی

جلوۀ سیزدهم، یازدهم مولایی
حسن عسکری و گوهر ده دریایی

مکتبت بندگی و دوستی و هم عهدی‌ست
پدرت هادی و فرزند عزیزت مهدی‌ست

من کیم بندۀ آلودۀ دربار توام
گنهم کرده گرفتار و گرفتار توام

با دو دست تهی خویش خریدار توام
چه کنم تو گل من هستی و من خار توام

دوست دارم که به جز دوست خطابم نکنی
بپذیریّ و بخوانیّ و جوابم نکنی

نگهی بر من و بر دیدۀ گریانم کن
نظری بر دل و بر حالِ پریشانم کن

غرق عصیانم، غرقِ یمِ غفرانم کن
بلکه با خاک درت پاک زِ عصیانم کن

هر که‌ام هر چه بَدم، میثم این درگاهم
ذاکرم ذاکر اولادِ رسولُ اللّهم

شاعر: حاج غلامرضا سازگار
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش