حساب كردم و ديدم كه با حساب خودم
1750
8
- ذاکر: سایر ذاکرین
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام حسن عسکری (ع)
- سال: 1394
حساب كردم و ديدم كه با حسابِ خودم
تمامِ عمر نشستهام به پاي آمدنت
سرم فداي تو ايّها العزيز، بيا
بيا تمامِ جهان خون بهاي آمدنت
***
خورشيد آلِ فاطمه، اي بي نشان، سلام
آقاي دل شكسته، امام زمان، سلام
اين روزها هزار و دو چندان شكسته اي
اصلاً كجاي روضۀ بابا نشسته اي
رختِ سياه داغ پدر مي كني تنت
قربانِ ريشه هاي نخِ شالِ گردنت
آماده مي كني كفن و تربت و لحد
يا ايّها العزيز خدا صبرتان دهد
گويا دوباره بي كس و بييار و خسته اي
اين روزها كنارِ دو بستر نشسته اي
انگار غصه دارِ جراحت سينه اي
گاهي به سامرايي و گاهي مدينه اي
گاهي به فكرِ زهر و دلِ پُر شراره اي
گاهي به فكرِ قصۀ آن گوشواره اي
يك بار بر سرِ پدرِ ديده بسته ات
يك بار پيشِ مادرِ پهلو شكسته ات
آن مادري كه بال و پرش درد مي كند
هم كتف و شانه و كمرش درد مي كند
دوماه و نيم گفت و شنودش اشاره شد
چادر نمازِ نيمه شبش پاره پاره شد
دوماه و نيم كارِ حسن موشكافي و
دو ماه و نيم بازوي مادر غلافي و
دو ماه و نيم گونۀ زخمي ماه تر
از چادرِ سياهِ سرش هم سياه تر
***
تمامِ عمر نشستهام به پاي آمدنت
سرم فداي تو ايّها العزيز، بيا
بيا تمامِ جهان خون بهاي آمدنت
***
خورشيد آلِ فاطمه، اي بي نشان، سلام
آقاي دل شكسته، امام زمان، سلام
اين روزها هزار و دو چندان شكسته اي
اصلاً كجاي روضۀ بابا نشسته اي
رختِ سياه داغ پدر مي كني تنت
قربانِ ريشه هاي نخِ شالِ گردنت
آماده مي كني كفن و تربت و لحد
يا ايّها العزيز خدا صبرتان دهد
گويا دوباره بي كس و بييار و خسته اي
اين روزها كنارِ دو بستر نشسته اي
انگار غصه دارِ جراحت سينه اي
گاهي به سامرايي و گاهي مدينه اي
گاهي به فكرِ زهر و دلِ پُر شراره اي
گاهي به فكرِ قصۀ آن گوشواره اي
يك بار بر سرِ پدرِ ديده بسته ات
يك بار پيشِ مادرِ پهلو شكسته ات
آن مادري كه بال و پرش درد مي كند
هم كتف و شانه و كمرش درد مي كند
دوماه و نيم گفت و شنودش اشاره شد
چادر نمازِ نيمه شبش پاره پاره شد
دوماه و نيم كارِ حسن موشكافي و
دو ماه و نيم بازوي مادر غلافي و
دو ماه و نيم گونۀ زخمي ماه تر
از چادرِ سياهِ سرش هم سياه تر
***
نظرات
نظری وجود ندارد !