محمدرضا بذری

شراره های آهت می باره از نگاهت

1765
5
(غریبِ آشنایی، شهیدِ سامرایی) 2
شهید سامرایی

***
شراره‌های آهت، می‌باره از نگاهت

شده نصیبِ لحظه‌هات چشای غم گرفته
مثِ دلِ آسمونا دل تو هم گرفته

نداری آشنای و فقط شده غصه و غم انیسـت
گواه قلب خون و آشفتۀ تو شده چشای خیست

با حالِ زارو خسته
با قامتی شکسته

می‌خونی مثل مادر
نمازتو نشسته

(غریب آشنایی، شهید سامرایی) 2
شهید سامرایی

***
یه عمره بی‌قراری، غریبِ این دیاری

دلت آتیش می‌گیره از، شرارِ زهرِ غربت
سه ساله بودی که آوردنت، به شهرِ غربت

هر وقت تو کوچه‌های شهر بی‌کسی
ابری شد آسمونت

آروم آروم اشکِ چشاتو پاک می‌کرد
بابای مهربونت

من بمیرم برای اون
آئینه که ترک خورد

سر باباش رو نی بود
از شامیا کتک خورد

(غریب آشنایی، شهید سامرایی) 2
شهید سامرایی

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش