سید مجید بنی فاطمه

زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان

1584
5
زهر افتاده به جانِ جگرم مهدی جان
لرزه انداخت زِ پا تا به سرم، مهدی جان

به لبِ خشکِ پدر جرعه آبی برسان
که من از سوزِ عطش شعله‌ورم، مهدی جان

قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
کشته از صحنۀ دیوار و درم، مهدی جان

لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعۀ کرب‌وبلا در نظرم، مهدی جان

قدحِ آبِ روان تا به لبم شد نزدیک
عطشِ اهل حرم زد شررم، مهدی جان

بشکند دستی که با بغضِ علی سیلی زد
به رُخِ عمۀ نیکو سیرم، مهدی جان

زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
خونِ قلبم چِکد از چشمِ ترم مهدی جان

می‌درخشد رُخِ ماه تو بیاد آوردم
سرِ نورانی هجده قمرم، مهدی جان

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش