ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
1739
9
- ذاکر: عبدالرضا هلالی
- سبک: واحد
- موضوع: اربعین
- سال: 1394
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سرِ قبرِ مطهّرت
یک اربعین گذشته ولی زندهام هنوز
قامت خمیده آمده سروِ صنوبرت
نشناختی مرا زِ پس این چروکها
من زینب تواَم زِ چه رو نیست باورت
لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو
بارِ دگر بگو که اذان گوید اکبرت
این زن که لطمه میزند این گونه بر خودش
او کیست، نجمه است و عروسِ برادرت
آقا، سکینه جملۀ اشکش سؤالی است
یعنی کجاست قبرِ علمدارِ لشگرت
در کربلا هنوز زنی گریه میکند
زینبکُش است نالۀ محزونِ مادرت
پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
از دستِ من بگیر بقایای دخترت
ای پیکری که زخمِ تنت بیشماره بود
آوردهام برای تو ته ماندۀ سرت
بگرفتم از امامِ زمان حُکمِ نبش قبر
تا متّصل کنم سرِ پاکت به پیکرت
باید دوباره وارد گودالِ خون شوم
خواهم اگر که بوسه بگیرم زِ حنجرت
من نیز با تو کشته شدم روزِ واقعه
اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت
دلشوره داشتم که مبادا کنارِ تو
چشمِ رباب باز بیوفتد به اصغرت
نذرش قبول سایهنشینی نمیکند
از بس که بر تو هست وفادار، همسرت
لالاییاش امانِ مرا نیز بریده است
گوید به ناله، اصغرِ من شیر خورده است
***
زینب نشسته بر سرِ قبرِ مطهّرت
یک اربعین گذشته ولی زندهام هنوز
قامت خمیده آمده سروِ صنوبرت
نشناختی مرا زِ پس این چروکها
من زینب تواَم زِ چه رو نیست باورت
لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو
بارِ دگر بگو که اذان گوید اکبرت
این زن که لطمه میزند این گونه بر خودش
او کیست، نجمه است و عروسِ برادرت
آقا، سکینه جملۀ اشکش سؤالی است
یعنی کجاست قبرِ علمدارِ لشگرت
در کربلا هنوز زنی گریه میکند
زینبکُش است نالۀ محزونِ مادرت
پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
از دستِ من بگیر بقایای دخترت
ای پیکری که زخمِ تنت بیشماره بود
آوردهام برای تو ته ماندۀ سرت
بگرفتم از امامِ زمان حُکمِ نبش قبر
تا متّصل کنم سرِ پاکت به پیکرت
باید دوباره وارد گودالِ خون شوم
خواهم اگر که بوسه بگیرم زِ حنجرت
من نیز با تو کشته شدم روزِ واقعه
اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت
دلشوره داشتم که مبادا کنارِ تو
چشمِ رباب باز بیوفتد به اصغرت
نذرش قبول سایهنشینی نمیکند
از بس که بر تو هست وفادار، همسرت
لالاییاش امانِ مرا نیز بریده است
گوید به ناله، اصغرِ من شیر خورده است
***
نظرات
نظری وجود ندارد !