حاج منصور ارضی

ای سربلندیِ پیمبرها، سرِ تو

4340
62
ای سربلندیِ پیمبرها، سرِ تو
تابیده مثلِ ماه بر دنیا، سرِ تو

رفتم تمامِ شهرها را با سرِ تو
دیدی رسیدم آخرش بالا سرِ تو

بارِ دگر سنگِ صبورِ من تو هستی
آقاترین اهلِ قبورِ من تو هستی

باید بگویم با تو غربت نامه‌ام را
خطِّ به خط از اوجِ مصیبت نامه‌ام را

تحویلِ تو دادم شکایت نامه‌ام را
وقتی که می‌خوانم زیارت نامه‌ام را

سر تا به پایم را ببین، قدم خمیده
یابن علیِّ مرتضی، زینب رسیده

بعد از تو اوضاعِ حرم دیگر عوض شد
سر بسته می‌گویم به تو، معجر عوض شد

هم جایِ خواب آلِ پیغمبر عوض شد
هم که سَرت با کیسه‌های زَر عوض شد

با نیزه بر زن‌ها مکرر می‌زدند، آه
نامحرمان به خیمه‌ها سر می‌زدند، آه

شلاق خوردم با شتاب، افتاد دستم
انگار در سُربِ مذاب افتاد دستم

در وقتِ بیداری و خواب افتاد دستم
جای النگویم، طناب افتاد دستم

روبنده‌ام را یک نفر با خنده وا کرد
پیشِ نگاهم چکمه‌ات را زود پا کرد

یک‌باره دیدم که سرت گم شد برادر
انگشت با انگشترت گم شد برادر

آن یادگارِ مادرت گم شد برادر
در راهِ کوفه دخترت گم شد برادر

او را پس از سیلی زدن تحویل دادند
از مو گرفتند و به من تحویل دادند

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش