حسین طاهری

اومدم با کوله بارِ غم

3059
39
اومدم با کوله بارِ غم
با یادِ غمِ اهلِ حرم

یاد مشک و پرچم و علم
وای وای وای

اُمُّ‌البنین، بیا بشین کنارِ زینب
تا بشنوی روضۀ قلب زارِ زینب

خسته و بی‌رمق رسیدم و بزار که
سرشو روی زانوهات بزاره زینب

اُمُّ‌البنین، مشکِ دریده
اُمُّ‌البنین، دستِ بریده

شنیدنش سخته یا دیدن
اُمُّ‌البنین گریۀ مادر

سه شعبه و حنجرِ اصغر
شنیدنش سخته یا دیدن

نمی‌برم قاسمو از یاد
که زیرِ سُمِّ اسبا جون داد

پیکر در هم، ارباً اربا
گذاشتن رو عبای بابا

اُمُّ‌البنین، همه گلامو چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

***
به خدا تو کوفه مُردم و

بس که تازیونه خوردم و
سوغاتی برات آوردم و

وای وای وای
این یه تیکه پارچه یه روزی یه پیراهن بود

این پیراهن دست بافتۀ مادرِ من بود
با این‌که این پراهنو داداش به تن کرد

ولی سرآخر دیدمش عریان بدن بود
اُمُّ‌البنین، هق‌هقِ اطفال

خودم تو خیمه، دلم تو گودال
از خیمه بیرون دویدم

مرکب بی‌صاحبو دیدم
اُمُّ‌البنین، آروم نموندم

خودمو تا مقتل کشوندم
اُمُّ‌البنین، بگم یا بسه

دیدم یکی رو سینش نشسته
اُمُّ‌البنین، مُردم دَمادم

دوازده ضربه ...
اُمُّ‌البنین، همه گلامو چیدن

شنیدن کی بود مانند دیدن
***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش