اخترِ من، هلالِ من، ماه من
2156
17
- ذاکر: سیدمهدی میرداماد
- سبک: شعر روضه
- موضوع: اربعین
- سال: 1394
اخترِ من، هلالِ من، ماه من
همسفر و همدم و همراه من
بیتو دلم طایر بیبال بود
داغِ چهل روزه چهل سال بود
شعله نثارِ جگرم کردهاند
با سرِ تو همسفرم کردهاند
پیشِ روی محمل من، صف زدند
رقصکنان، خندهزنان، کفزدند
محملِ ما در ملاءِعام بود
همدم ما سنگ لببام بود
دیده به خورشیدِ رُخَت دوختم
آب شدم، ساختم و سوختم
رأسِ تو میداد به زینب سلام
چشمِ تو میگشت به من همکلام
چشمِ تو از چارطرف سوی من
نغمۀ قرآن تو نیروی من
حال، پی عرضِ سلام آمدم
فاتح و پیروز زِ شام آمدم
ای به جمالت نگه فاطمه
ای سرِ نی همسخن ما همه
باز هم از وحی محمّد بگو
از گلوی پاره خوشآمد بگو
آمدهام شانه به مویت زنم
بوسه به رگهای گلویت زنم
دست، برون از جگر خاک کن
اشکِ غم از دیدۀ من پاک کن
ای به لبت زمزمۀ آب آب
آب بده، آب بده بر رباب
جانِ اخا غنچۀ پرپر کجاست
آب که آزاد شد، اصغر کجاست
آمدم از شام سوی این حرم
تا به مزار تو طواف آورم
مروه مزار تو، صفا علقمه
سعی کنم پشت سرِ فاطمه
آمدهام ای همه جا همرهم
از سفرِ خویش گزارش دهم
نام تو زنده زِ قیامِ من است
فتح تو در خطبۀ شامِ من است
وحی خدا داشت بیانم، حسین
تیغِ علی بود زبانم، حسین
سوختم و سوختم و ساختم
لرزه به کاخ ستم انداختم
طفل تو گردید پیامآورت
شام شد آرامگه دخترت
گرچه به پای سرت آرام شد
سفیرِ دائم تو در شام شد
زنده شد از دفنِ شب دخترت
خاطرۀ دفنِ شبِ مادرت
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
***
همسفر و همدم و همراه من
بیتو دلم طایر بیبال بود
داغِ چهل روزه چهل سال بود
شعله نثارِ جگرم کردهاند
با سرِ تو همسفرم کردهاند
پیشِ روی محمل من، صف زدند
رقصکنان، خندهزنان، کفزدند
محملِ ما در ملاءِعام بود
همدم ما سنگ لببام بود
دیده به خورشیدِ رُخَت دوختم
آب شدم، ساختم و سوختم
رأسِ تو میداد به زینب سلام
چشمِ تو میگشت به من همکلام
چشمِ تو از چارطرف سوی من
نغمۀ قرآن تو نیروی من
حال، پی عرضِ سلام آمدم
فاتح و پیروز زِ شام آمدم
ای به جمالت نگه فاطمه
ای سرِ نی همسخن ما همه
باز هم از وحی محمّد بگو
از گلوی پاره خوشآمد بگو
آمدهام شانه به مویت زنم
بوسه به رگهای گلویت زنم
دست، برون از جگر خاک کن
اشکِ غم از دیدۀ من پاک کن
ای به لبت زمزمۀ آب آب
آب بده، آب بده بر رباب
جانِ اخا غنچۀ پرپر کجاست
آب که آزاد شد، اصغر کجاست
آمدم از شام سوی این حرم
تا به مزار تو طواف آورم
مروه مزار تو، صفا علقمه
سعی کنم پشت سرِ فاطمه
آمدهام ای همه جا همرهم
از سفرِ خویش گزارش دهم
نام تو زنده زِ قیامِ من است
فتح تو در خطبۀ شامِ من است
وحی خدا داشت بیانم، حسین
تیغِ علی بود زبانم، حسین
سوختم و سوختم و ساختم
لرزه به کاخ ستم انداختم
طفل تو گردید پیامآورت
شام شد آرامگه دخترت
گرچه به پای سرت آرام شد
سفیرِ دائم تو در شام شد
زنده شد از دفنِ شب دخترت
خاطرۀ دفنِ شبِ مادرت
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
***
نظرات
نظری وجود ندارد !