سیدمهدی میرداماد

زینب از شهر شام برگشته

2052
14
زینب از شهر شام برگشته
یا به بیت الحرام برگشته

پی عرض سلام برگشته
وه! چه با احترام برگشته

آمده بوسه بر حجر بزند
آمده بر حسین سر بزند

رفت و خصم پلید را لرزاند
ناله هایش حدید را لرزاند

آن كه خنجر كشید را لرزاند
رفت و كاخ یزید را لرزاند

خطبه ای خواند و لشگر افتادند
یاد شمشیر حیدر افتادند

عجبی نیست، دختر زهراست!
عجبی نیست، اسوه اش مولاست!

عجبی نیست خطبه اش غَرّاست!
این فقط كار زینب كبراست

زهره ها را به خطبه آب كند
یك تنه شام را خراب كند

آفرین بر توان و غیرت او
آفرینِ خدا به همت او

در چهل منزلِ اسارت او
ذره ای كم نشد ز عصمت او

بر سر شانه اش علم آورد
پیش زینب، یزید كم آورد

آمد و باز دیده اش تر شد
دل او تنگِ روی دلبر شد

در چهل روز مثل مادر شد
زائر مرقد برادر شد

سوی این خاك تشنه آمد و گفت:
بوسه بر خاك كربلا زد و گفت:

السلام ای عزیز عطشانم!
السلام ای امیر و سلطانم !

السلام ای تمام ایمانم!
السلام علی حسین جانم!

زینب آمد برادرم برخیز
عشق من جان مادرم برخیز

در همین جا نظاره می كردند
دشمنان فكر چاره می كردند

روبه هم استخاره می كردند
مشك را پاره پاره می كردند

مشك و دست و علم جدا افتاد
دست عباس زیر پا افتاد

در همین جا تو بودی و خنجر
یك تن و تیغِ سی هزار نفر

ته گودال بودی و مادر
دید در ازدحام یك لشگر

ناگهان سنگ خورد و شیشه شكست
شمر بر روی سینه تو نشست

پنجه تا زد كشید مویت را
تو گرفتی به خون وضویت را

خنجرش زخم كرد رویت را
خواست با تیغ خود گلویت را...

آن طرف مادرت زمین افتاد
این طرف دخترت زمین افتاد

قد من را ببخش تا مانده
بارها زیر دست و پا مانده

تو نگو دخترم كجا مانده
دخترت در خرابه جا مانده

بوسه از تو گرفت و پرپر شد
مثل آن روزهای مادر شد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش