ای اذان پر از نماز حسین
535
4
- ذاکر: ابوالفضل بختیاری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام حسین (ع)
- سال: 1393
ای اذان پر از نماز حسین
جا نماز همیشه باز حسین
حضرت مریم قبیله ما
ایت الله ما عقیله ما
پر من بال من كبوتر من
سایبان همیشه بر سر من
تو ابالفضل در برابرمی
تو حسین دوباره حرمی
از برایم تو خواهری كردی
خواهری نه كه مادری كردی
ای پریشانی به دنبالم
التماس كنار گودالم
صبح فردای بعد عاشورا
ده نفر از قبیله های زنا
روی شن ها تن مرا بستند
نعل تازه به اسب ها بستند
بدنم را به خاك تن كردند
مثل یك لایه پیرهن كردند
ای ورق پاره های تا خورده
زائر این زمین جا خورده
رنگ و روی شما پریده نبود
بال های شما بریده نبود
ماه رفتی و هاله امده ای
یاس رفتی و لاله امده ای
از چه داری به خویش می پیچی
نكند بی سه ساله امده ای
با من از خوار های جاده بگو
از اسیری خانواده بگو
از كبودی دست های حرم
از تماشای بی حیای عرب
راستی از سفر چه اوردی
غیر از این چند زن چه اوردی
ان پرت را بگو كه پس دادند
معجرت را بگو كه پس دادند
ای وقار شكسته عباس
اقتدار شكسته عباس
سر بازار ازدحام چه بود
ماجرای كنیز و شام چه بود
* * *
میدونم از راه دوری اومدی
بعد یه چله صبوری اومدی
باورت می شد یه روز افتاده شی
بی برادرت اسیر جاده شی
این طوری پایین نیا برام بده
بزا زانو بزنم پیاده شی
راستی از رانوی خستت چه خبر
راستی از دستای بستت چه خبر
چقده كبود شده پا تا سرت
تازیانه ای شده سراسرت
حرف دختر من و وسط نیار
جون داده كه جون داده فدا سرت
جا نماز همیشه باز حسین
حضرت مریم قبیله ما
ایت الله ما عقیله ما
پر من بال من كبوتر من
سایبان همیشه بر سر من
تو ابالفضل در برابرمی
تو حسین دوباره حرمی
از برایم تو خواهری كردی
خواهری نه كه مادری كردی
ای پریشانی به دنبالم
التماس كنار گودالم
صبح فردای بعد عاشورا
ده نفر از قبیله های زنا
روی شن ها تن مرا بستند
نعل تازه به اسب ها بستند
بدنم را به خاك تن كردند
مثل یك لایه پیرهن كردند
ای ورق پاره های تا خورده
زائر این زمین جا خورده
رنگ و روی شما پریده نبود
بال های شما بریده نبود
ماه رفتی و هاله امده ای
یاس رفتی و لاله امده ای
از چه داری به خویش می پیچی
نكند بی سه ساله امده ای
با من از خوار های جاده بگو
از اسیری خانواده بگو
از كبودی دست های حرم
از تماشای بی حیای عرب
راستی از سفر چه اوردی
غیر از این چند زن چه اوردی
ان پرت را بگو كه پس دادند
معجرت را بگو كه پس دادند
ای وقار شكسته عباس
اقتدار شكسته عباس
سر بازار ازدحام چه بود
ماجرای كنیز و شام چه بود
* * *
میدونم از راه دوری اومدی
بعد یه چله صبوری اومدی
باورت می شد یه روز افتاده شی
بی برادرت اسیر جاده شی
این طوری پایین نیا برام بده
بزا زانو بزنم پیاده شی
راستی از رانوی خستت چه خبر
راستی از دستای بستت چه خبر
چقده كبود شده پا تا سرت
تازیانه ای شده سراسرت
حرف دختر من و وسط نیار
جون داده كه جون داده فدا سرت
نظرات
نظری وجود ندارد !