ابوذر بیوکافی

چشم تا بر هم زدم یک‌ماه مهمانی گذشت

22
1
چشم تا بر هم زدم، یک‌ ماه مهمانی گذشت
لحظه‌هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت

رفت از کوی و خیابان سفره‌اش را جمع کرد
ای دل غافل کجا بودی؟! فراوانی گذشت

تشنگی گاهی برایم روضه می‌خوانْد از حسین
ظهر با لب‌های تشنه چشم بارانی گذشت

بعد از این سی‌روز روزه از خودت حتی بترس
چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت

شادی فطر آمد اما غم دلم را بُرده است
چشم تا بر هم زدم یک‌ماه مهمانی گذشت

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش