حاج حسین سازور

هرگرفتاری سراغ آستانش را گرفت

333
5
هر گرفتاری، سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت

خوش به حال سائلی که، سائل عباس شد
خوش به حال آن‌که از عباس، نانش را گرفت

روز محشر، دست‌هایش دستگیری می‌کند
دست خود را داد، دست دوستانش را گرفت

رضایت دیده از، لبخند زهرا
ندیده مادری، مانند زهرا

بیا از این به بعد، او را بخوانیم
گل ام البنین، فرزند زهرا

قتل او کار عمود و آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت

ثارک القنفذ، برای تیرها جایی نماند
ناگهان سر نیزه‌ای، حجم دهانش را گرفت

شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان پسر مظهر یزدان
که بُدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و

با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم و عباس
علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سقا
یل با وفا ابالفضل

خاطره‌ی اولین بار، نگاه به صحن علمدار
دلم رو کرده گرفتار، دلتنگتم ای یار

من و یه دل هوایی، خسته شدم از جدایی
می‌خوام بشم کربلایی، مردم ز تنهایی

آقای من، دنیای من، اللهم الجعل مهیایَ مهیای من
من برای تو گریه می‌کنم، تو برای من، آقای من

درد بده دوا بده
هر چی دارم ازم بگیر، به من یه کربلا بده

خوشگلی و محجبینی، مایه‌ی فخر زمینی
پهلوونه پهلوونا، پسر ام البنینی

پسرم تو نور عینی، پادشاه عالمینی
اما یادت باشه مادر، بلاگردون حسینی

حسین وای...

ابالفضل...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش