هرچی که از غمم بگم کمه
214
2
- ذاکر: حسین محمدی فام
- سبک: زمینه
- موضوع: مسلم بن عقيل (ع)
- مناسبت: شب اول محرم
- سال: 1402
هر چی که از غمم بگم کمه
کوفه برام مثل جهنمه
امیدی نیست دیگه به وعده شون
تنها میزارنت اینجا همه
دورم رو گرفتن و سوزوندن
دل منو روزم شد سیاه تر از شب
از هرچی که بگذرم بی تابم
برا حرم دل خونم برای زینب
دیگه نا امید شد امیدم
دیگه از همه دل بریدم
روی قولشون پا گذاشتن
من اینجا وفایی ندیدم
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
اسیر غربتم دور از حبیب
میاد از این دیار بوی فریب
بسته شده درا همه به روم
میون کوچه ها شدم غریب
از غصه خون دلم آتیش زد
به حوصله ام نیرنگ و کینهی دشمن
بازار آهنگرا دیدم که
همه برا جنگیدن آماده میشن
تو این معرکه بی قرارم
رو زانوی غم سر میزارم
میان با تو اهل و عیالت
همینه که دلشوره دارم
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
غروب حسرته برای من
به تو نمیرسه صدای من
دیگه نفس برام نمونده که
بهت بگم نیا آقای من
میترسم بیاد همون روزی که
تو غرق خون افتادی میون گودال
دارم از همین حالا میبینم
تو کربلا که میشه تنت تو پامال
نیا کوفه رحمی ندارن
واسه کشتنت بی قرارن
نیا کوفه این قوم نامرد
سرت رو، رو نیزه میذارن
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
کوفه برام مثل جهنمه
امیدی نیست دیگه به وعده شون
تنها میزارنت اینجا همه
دورم رو گرفتن و سوزوندن
دل منو روزم شد سیاه تر از شب
از هرچی که بگذرم بی تابم
برا حرم دل خونم برای زینب
دیگه نا امید شد امیدم
دیگه از همه دل بریدم
روی قولشون پا گذاشتن
من اینجا وفایی ندیدم
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
اسیر غربتم دور از حبیب
میاد از این دیار بوی فریب
بسته شده درا همه به روم
میون کوچه ها شدم غریب
از غصه خون دلم آتیش زد
به حوصله ام نیرنگ و کینهی دشمن
بازار آهنگرا دیدم که
همه برا جنگیدن آماده میشن
تو این معرکه بی قرارم
رو زانوی غم سر میزارم
میان با تو اهل و عیالت
همینه که دلشوره دارم
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
غروب حسرته برای من
به تو نمیرسه صدای من
دیگه نفس برام نمونده که
بهت بگم نیا آقای من
میترسم بیاد همون روزی که
تو غرق خون افتادی میون گودال
دارم از همین حالا میبینم
تو کربلا که میشه تنت تو پامال
نیا کوفه رحمی ندارن
واسه کشتنت بی قرارن
نیا کوفه این قوم نامرد
سرت رو، رو نیزه میذارن
نیا ای حسین جان به کوفه ۴
نظرات
نظری وجود ندارد !