نه نسیمم که به هر کوی و چمن سر
741
16
- ذاکر: حنیف طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام صادق (ع)
- مناسبت: شهادت امام صادق علیه السلام
- سال: 1402
نه نسیمم که به هر کوی و چمن سر بزنم
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم
از ازل داشتهام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز درِ دلبر بزنم
نه در خانه ببندد که براند ز دَرَم
نه گذارد که جز این در، درِ دیگر بزنم
گاه بگشوده، درِ رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بارِ دگر در بزنم
دل سبو دیده بُوَد جام و سِرِشکم باده
ساقیام او شده از دست که ساغر بزنم؟
عهد و پیمانم از آغاز همین بود، همین
که دَم از آلِ علی تا دَمِ آخر بزنم
وای اگر پا به سرِ خوان معاویّه نِهَم
دست دادند که بر دامنِ حیدر بزنم
دست من بشکند و پای من از کار افتد
گر به جز آل علی من درِ دیگر بزنم
**********
مدینه گرم حضور مُعَطَّرت آقا
پر از شمیم بهشت است مَعبرت آقا
در آسمان دو عالم همیشه خورشیدی
مدینه شرقِ طلوع مُنَوَّرت آقا
تَبرُّک است پر و بال آسمانیها
به خاکِ خانهی از خُلد بهترت آقا
به لطف حضرت تو شیعه ماندهایم امروز
به لطف نورِ تجلیِّ باورت آقا
هنوز شیعه و قالَ الإمام صادق هست
کنارِ چشمهی جاریِّ کوثرت آقا
هزار طالب عِلم و حکیم و عالِم هم
نبود درخورِ آن شأن و محضرت آقا
و دیدهایم به وقت جهاد اندیشه
هزار مرتبه ما فتحِ خیبرت آقا
سبدسبد گل لاله به باغِ دل دارم
به احترام دل داغ پرورت آقا
*********
تا خاک ریختند بر اندام آن امام
کردند دفن دار و ندار مدینه را
در خلوت بقیع بجز اشک مهدیش
شمعی کجا بُوَد شب تار مدینه را
در کوچههای شهر چو ماه علی گرفت
رنگی دگر نماند عُذار مدینه را
زان گل که از جسارت مِسمارِ در شکافت
گل رنگِ خون زدهاند حصار مدینه را
*********
من از حضور شریفت اجازه میخواهم
که روضهخوان شوم امشب برابرت آقا
اگرچه حرمتتان را شکستهاند آن شب
نبستهاند ولی دست خواهرت آقا
چه خوب شد که نشد در حریم خانهتان
کبود، چهرهی معصوم دخترت آقا
به حُرمت لب تو، چوب پا نزد آنجا
و داغِ نَعل ندیده است پیکرت آقا
گلِ گلوی تو را دشنهای نبوسیده
و ماهِ نیزهنشینان نشد سرت آقا
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم
از ازل داشتهام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز درِ دلبر بزنم
نه در خانه ببندد که براند ز دَرَم
نه گذارد که جز این در، درِ دیگر بزنم
گاه بگشوده، درِ رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بارِ دگر در بزنم
دل سبو دیده بُوَد جام و سِرِشکم باده
ساقیام او شده از دست که ساغر بزنم؟
عهد و پیمانم از آغاز همین بود، همین
که دَم از آلِ علی تا دَمِ آخر بزنم
وای اگر پا به سرِ خوان معاویّه نِهَم
دست دادند که بر دامنِ حیدر بزنم
دست من بشکند و پای من از کار افتد
گر به جز آل علی من درِ دیگر بزنم
**********
مدینه گرم حضور مُعَطَّرت آقا
پر از شمیم بهشت است مَعبرت آقا
در آسمان دو عالم همیشه خورشیدی
مدینه شرقِ طلوع مُنَوَّرت آقا
تَبرُّک است پر و بال آسمانیها
به خاکِ خانهی از خُلد بهترت آقا
به لطف حضرت تو شیعه ماندهایم امروز
به لطف نورِ تجلیِّ باورت آقا
هنوز شیعه و قالَ الإمام صادق هست
کنارِ چشمهی جاریِّ کوثرت آقا
هزار طالب عِلم و حکیم و عالِم هم
نبود درخورِ آن شأن و محضرت آقا
و دیدهایم به وقت جهاد اندیشه
هزار مرتبه ما فتحِ خیبرت آقا
سبدسبد گل لاله به باغِ دل دارم
به احترام دل داغ پرورت آقا
*********
تا خاک ریختند بر اندام آن امام
کردند دفن دار و ندار مدینه را
در خلوت بقیع بجز اشک مهدیش
شمعی کجا بُوَد شب تار مدینه را
در کوچههای شهر چو ماه علی گرفت
رنگی دگر نماند عُذار مدینه را
زان گل که از جسارت مِسمارِ در شکافت
گل رنگِ خون زدهاند حصار مدینه را
*********
من از حضور شریفت اجازه میخواهم
که روضهخوان شوم امشب برابرت آقا
اگرچه حرمتتان را شکستهاند آن شب
نبستهاند ولی دست خواهرت آقا
چه خوب شد که نشد در حریم خانهتان
کبود، چهرهی معصوم دخترت آقا
به حُرمت لب تو، چوب پا نزد آنجا
و داغِ نَعل ندیده است پیکرت آقا
گلِ گلوی تو را دشنهای نبوسیده
و ماهِ نیزهنشینان نشد سرت آقا
نظرات
نظری وجود ندارد !