حاج حسین سازور

من روضه خوان غربت آغاز عالمم

185
5
من روضه‌خوان غربت آغاز عالمم
بی‌تاب سر بریده‌ی ماه محرمم

با گریه هر غروب من از حال می‌روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می‌روم

صبح وغروب ندبه‌کنان گریه می‌کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می‌کنم

برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد

فرمود زنده‌ام به کجا حمله می‌کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می‌کنید

کارِ مرا تمام نکرده کجا سنان
اینجا کنارِ لشگری از گرگ‌ها بمان

با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زینِ واژگون شده برگشت ذوالجناح

اینجا به بعد ضربه زدن‌ها شروع شد
اینجا به بعد شیوَن زن‌ها شروع شد

دیدم خودم به چشم تَرَم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای

دنبالِ ذوالجناح هراسان و بی‌پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه

جدِّ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمه ما می‌کند نگاه

هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت
یک استخوان ز سینه آقا شکست و رفت

یک عده بر تمام تنش سنگ می‌زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می‌زدند

در آن میانه حرمتِ آئینه‌ها شکست
وقتی که شمر آمد و بر سینه‌اش نشست

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش