مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است
1162
10
- ذاکر: حاج منصور ارضی
- سبک: شعر مدح
- موضوع: امام زمان (عج)
- مناسبت: ولادت حضرت مهدی (عجل الله له الفرج)
- سال: 1399
مسیر شوق مرا آسمان بلد شدهاست
ز بندههای دور، چشمِ بد شدهاست
شکوفههای بهشتی سبد سبد شدهاست
بهارِ سالِ هزار و چهارصد شدهاست
دوباره عید رسیده، زمان دیدار است
دلم خوش است به مهدی، که قابِ دیوار است
همینکه غورهی نارس هزار سال شده
میانِ میکدهها غصهها مچاله شده
سبو و می به لبِ مستها حواله شده
چه کوثری که در کاسه و پیاله شده
رسیدنم درِ میخانه بیمعطلی است
شرابِ خندهی زهرا و خندهی علی است
ستاره نیز در افلاک ریسهبندان است
قشنگتر ز قمر ماهِ نیمهشعبان است
عروسِ فاطمه خوش باش قولِ قرآن است
همین پسر که نمک دارد و نمکدان است
رسیده نورِ دو دنیای ما، همه بشود
همیشه تاجِ سرِ آقایِ ما، همه بشود
چه محشری شده و شمس الضحا شدنت
مبارک است تجلی ربنا شدنت
شروع غیبت تو نه، بیانتها شدن است
امام حاضر سردابِ سامرا شدن است
مدار چرخشِ این زندگیست حرکتِ تو
رسیده رزق زیادم فقط به برکت تو
قنات خشک شدم پس کجایی اقیانوس
جهنم است برایم بهشتِ بیطاووس
حرم همیشه به یادِ تو میروم پابوس
تو کربلا تو نجف مکه و مدینه و طوس
ضریح چشم تر عاشقان پر از گله است
گدای سامرهات بیقراره تذکره است
چه خوب میشود از تو به ما امان برسد
نشانِ خیمهات اییار بینشان برسد
جوابِ نامهام از چاهِ جمکران برسد
قرار بود ظهورت به داد ما برسد
چه قرنها که شروع و تمام شد بیتو
چه لقمهها که حلال و حرام شد بیتو
رها شدیم بیا در حصارمان بکشی
شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکشی
دوباره دست به چشمان تارمان بکشی
از این مجالس عصیان کنارمان بکشی
از اشتباه زیاد همه نرنجیدی
همیشه دردِ سرت داده.ایم و بخشیدی
اگر چه جشنِ تو جای گلهگزاری نیست
درون سینهی من قلبِ بیقراری نیست
ز دوری تو مرا اشکهای جاری نیز
بهار آمده اما دلم بهاری نیست
نیامدی و خودم را دگر نمیبخشم
فراغ را زِ خودم بیشتر نمیبخشم
گدای صاف و صمیمیِ سابقت نشدم
ز بندههای دور، چشمِ بد شدهاست
شکوفههای بهشتی سبد سبد شدهاست
بهارِ سالِ هزار و چهارصد شدهاست
دوباره عید رسیده، زمان دیدار است
دلم خوش است به مهدی، که قابِ دیوار است
همینکه غورهی نارس هزار سال شده
میانِ میکدهها غصهها مچاله شده
سبو و می به لبِ مستها حواله شده
چه کوثری که در کاسه و پیاله شده
رسیدنم درِ میخانه بیمعطلی است
شرابِ خندهی زهرا و خندهی علی است
ستاره نیز در افلاک ریسهبندان است
قشنگتر ز قمر ماهِ نیمهشعبان است
عروسِ فاطمه خوش باش قولِ قرآن است
همین پسر که نمک دارد و نمکدان است
رسیده نورِ دو دنیای ما، همه بشود
همیشه تاجِ سرِ آقایِ ما، همه بشود
چه محشری شده و شمس الضحا شدنت
مبارک است تجلی ربنا شدنت
شروع غیبت تو نه، بیانتها شدن است
امام حاضر سردابِ سامرا شدن است
مدار چرخشِ این زندگیست حرکتِ تو
رسیده رزق زیادم فقط به برکت تو
قنات خشک شدم پس کجایی اقیانوس
جهنم است برایم بهشتِ بیطاووس
حرم همیشه به یادِ تو میروم پابوس
تو کربلا تو نجف مکه و مدینه و طوس
ضریح چشم تر عاشقان پر از گله است
گدای سامرهات بیقراره تذکره است
چه خوب میشود از تو به ما امان برسد
نشانِ خیمهات اییار بینشان برسد
جوابِ نامهام از چاهِ جمکران برسد
قرار بود ظهورت به داد ما برسد
چه قرنها که شروع و تمام شد بیتو
چه لقمهها که حلال و حرام شد بیتو
رها شدیم بیا در حصارمان بکشی
شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکشی
دوباره دست به چشمان تارمان بکشی
از این مجالس عصیان کنارمان بکشی
از اشتباه زیاد همه نرنجیدی
همیشه دردِ سرت داده.ایم و بخشیدی
اگر چه جشنِ تو جای گلهگزاری نیست
درون سینهی من قلبِ بیقراری نیست
ز دوری تو مرا اشکهای جاری نیز
بهار آمده اما دلم بهاری نیست
نیامدی و خودم را دگر نمیبخشم
فراغ را زِ خودم بیشتر نمیبخشم
گدای صاف و صمیمیِ سابقت نشدم
نظرات
نظری وجود ندارد !