مثل من حال کسی حال اسفباری نیست
1468
16
- ذاکر: سیدرضا نریمانی
- سبک: شعر اول
- موضوع: مناجات با خدا
- مناسبت: شب نهم ماه رمضان
- سال: 1402
(مثل من حال کسی، حال اسف باری نیست
غرق بیچارگیَم، چاره به جز زاری نیست)۲
قلم عفو بکش روی خطایم بگذر
گرچه همچون من آلوده، خطاکاری نیست
غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم
مهربانتر ز تو بر بنده، که غمخواری نیست
پرده انداختهای روی گناهانم باز
تا بفهمند همه، مثل تو ستاری نیست
خواستی چوب بزن، خواستی از من بگذر
تابع خواستهام هستم و اصراری نیست
به علیٍ به علیٍ به علیٍ اَلعَفو
به همان کس که جز او، حیدر کراری نیست
باز گفتم علی و مست شدم طوری که
در سرم تا به ابد، میل به هوشیاری نیست
راز گیرایی ایوان طلا، ذکر علی ست
به خدا جذبهی ایوان، به طلاکاری نیست
به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم
عطر انگور تو، در دکهی عطاری نیست
هر چه بر من رسد از دوست، یقیناً نیکوست
شک ندارم که به غیر از تو، مرا یاری نیست
بندهی عشقمو از هر دو جهان آزادم
تا گرفتار توام، حرف گرفتاری نیست
روزهاش روزهی مقبول نباشد هر کس
یاد لبهای حسینت، دم افطاری نیست
پسرش را به روی دست گرفتست فرمود
طفل را با کسی اصلاً سر پیکاری نیست
شیر خوارست، دو سه قطره به او آب دهید
تازه شش ماهه شده، طفل دهان داری نیست
حرمله خیر نبینی، جگرم میسوزد
مثل داغ علی اصغر، غم دشواری نیست
سه سر تیر سه پر، از سه طرف بیرون است
با چنین وضع مرا، فرصت انکاری نیست
چه کنم؟ هر چه کنم، باز سرش میافتد
بازویم را بکشم، زود سرش میافتد
غرق بیچارگیَم، چاره به جز زاری نیست)۲
قلم عفو بکش روی خطایم بگذر
گرچه همچون من آلوده، خطاکاری نیست
غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم
مهربانتر ز تو بر بنده، که غمخواری نیست
پرده انداختهای روی گناهانم باز
تا بفهمند همه، مثل تو ستاری نیست
خواستی چوب بزن، خواستی از من بگذر
تابع خواستهام هستم و اصراری نیست
به علیٍ به علیٍ به علیٍ اَلعَفو
به همان کس که جز او، حیدر کراری نیست
باز گفتم علی و مست شدم طوری که
در سرم تا به ابد، میل به هوشیاری نیست
راز گیرایی ایوان طلا، ذکر علی ست
به خدا جذبهی ایوان، به طلاکاری نیست
به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم
عطر انگور تو، در دکهی عطاری نیست
هر چه بر من رسد از دوست، یقیناً نیکوست
شک ندارم که به غیر از تو، مرا یاری نیست
بندهی عشقمو از هر دو جهان آزادم
تا گرفتار توام، حرف گرفتاری نیست
روزهاش روزهی مقبول نباشد هر کس
یاد لبهای حسینت، دم افطاری نیست
پسرش را به روی دست گرفتست فرمود
طفل را با کسی اصلاً سر پیکاری نیست
شیر خوارست، دو سه قطره به او آب دهید
تازه شش ماهه شده، طفل دهان داری نیست
حرمله خیر نبینی، جگرم میسوزد
مثل داغ علی اصغر، غم دشواری نیست
سه سر تیر سه پر، از سه طرف بیرون است
با چنین وضع مرا، فرصت انکاری نیست
چه کنم؟ هر چه کنم، باز سرش میافتد
بازویم را بکشم، زود سرش میافتد
نظرات
نظری وجود ندارد !