نور خدا نخلهی سینا حسن
321
5
- ذاکر: حاج سعید حدادیان
- سبک: شعر روضه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: روز ششم محرم
- سال: 1402
نور خدا نخلهی سینا، حسن
هوشربا از سر موسی، حسن
نغمهی داوود از او پر ز شور
راز شفابخشی عیسی، حسن
یاسمن سرو قد سبز پوش
سیمتن گلرخ زیبا، حسن
فرق حسین است و حسن حرف یا
این حسن است، آن دگری یا حسن
یا حسن و یا حسن و یا حسن...
هر دو به عرش عظمت گوشوار
سرخ حسین آمد و خضرا حسن
یا حسن و یا حسن و یا حسن...
(به خیمهای که در آن وسعت حدیث کساءست)2
به خیمهای که در آن آرزوی آل عباست
حسین گنبد خضرا و در کنارهی او
علی اکبر و عباس دو منارهی او
سحابیاند و بنیهاشماند در طرفین
که مست جام الستاند با جمال حسین
(رواست خیمهی او را خدا مطاف کند
ز عرش آمده روح الامین طواف کند)2
شکوه ذبح عظیم است و آل اسماعیل
قیامتیست به پا در سکوت اسرافیل
ز دیدهی ملکالموت چشمهها جوشد
به پیشواز شهیدان لباس نو پوشد
به خاکبوسی زینب فتاده میکائیل
چگونه دستبهسینه ستاده عزرائیل
(کمی عقب تر از این خیمهها در این محشر
هزار غافله جن آمده است با زعفر)2
به سجدهاند به درگاه خالق قادر
مگر که اذن جهاد از لبش شود صادر
(روان شد از لب اصحاب، چشمهی کوثر
که هر کسی سخنی گفت از آن یکی بهتر)2
(به زادگان عقیل، از کرم چنین فرمود)2
شما معاف، همان داغ مسلمم بس بود
به گریه یکسره گفتند: ای جهان به فدا
تمام هستی و اولاد و جسم و جان به فدا
تو آستان خدا، آسمان ما هستی
پسر عمو نه، امام زمان ما هستی
مباد آنکه شما را غریب بگذاریم
امید کشته شدن در ره تو را داریم
(زهیر گفت: که ای روح حق به پیکر تو
هزار بار بمیرم به جای اکبر تو)2
سعید گفت: که خاکسترم رود بر باد
ز دست دامن لطف تو را نخواهم داد
و این سخن، سخن ابن بشر حضرمی است
که از کنارهی دریای عشق او نمی است
درندگان بیابان تن مرا بدرد
نمیتواند از درگهات مرا ببرد
نسیم رحمت از عرش کبریا آمد
در این بهشت خدا عطر مجتبی آمد
برای اذن گرفتن گمان که جان میداد
در انتهای حرم دست خود تکان میداد
(رسیده نوبت طفلی که پیر انجمن است
عمو چگونه بگوید که این خود حسن است؟)2
خلیل آمد و آدم، ذبیح آمد و نوح
مسیح آمد و مریم، فرشتهها با روح
در این ترازو سنگ تمام یعنی این
سخن سرایان حسن خطاب یعنی این
یافتم در گذر راه بری از شه تشنه تو مظلومتری
بود عمری ز غمش در تب و تاب
لیک همه دلها همه غمپرور تو، که بود قاتل تو
فدای دوست شدن بهترین عمل باشد
که مرگ در رهات احلی من العسل باشد
اگه میگی من میرم پرپر میشم
(تازه مثل پسرت اکبر میشم)2
هوشربا از سر موسی، حسن
نغمهی داوود از او پر ز شور
راز شفابخشی عیسی، حسن
یاسمن سرو قد سبز پوش
سیمتن گلرخ زیبا، حسن
فرق حسین است و حسن حرف یا
این حسن است، آن دگری یا حسن
یا حسن و یا حسن و یا حسن...
هر دو به عرش عظمت گوشوار
سرخ حسین آمد و خضرا حسن
یا حسن و یا حسن و یا حسن...
(به خیمهای که در آن وسعت حدیث کساءست)2
به خیمهای که در آن آرزوی آل عباست
حسین گنبد خضرا و در کنارهی او
علی اکبر و عباس دو منارهی او
سحابیاند و بنیهاشماند در طرفین
که مست جام الستاند با جمال حسین
(رواست خیمهی او را خدا مطاف کند
ز عرش آمده روح الامین طواف کند)2
شکوه ذبح عظیم است و آل اسماعیل
قیامتیست به پا در سکوت اسرافیل
ز دیدهی ملکالموت چشمهها جوشد
به پیشواز شهیدان لباس نو پوشد
به خاکبوسی زینب فتاده میکائیل
چگونه دستبهسینه ستاده عزرائیل
(کمی عقب تر از این خیمهها در این محشر
هزار غافله جن آمده است با زعفر)2
به سجدهاند به درگاه خالق قادر
مگر که اذن جهاد از لبش شود صادر
(روان شد از لب اصحاب، چشمهی کوثر
که هر کسی سخنی گفت از آن یکی بهتر)2
(به زادگان عقیل، از کرم چنین فرمود)2
شما معاف، همان داغ مسلمم بس بود
به گریه یکسره گفتند: ای جهان به فدا
تمام هستی و اولاد و جسم و جان به فدا
تو آستان خدا، آسمان ما هستی
پسر عمو نه، امام زمان ما هستی
مباد آنکه شما را غریب بگذاریم
امید کشته شدن در ره تو را داریم
(زهیر گفت: که ای روح حق به پیکر تو
هزار بار بمیرم به جای اکبر تو)2
سعید گفت: که خاکسترم رود بر باد
ز دست دامن لطف تو را نخواهم داد
و این سخن، سخن ابن بشر حضرمی است
که از کنارهی دریای عشق او نمی است
درندگان بیابان تن مرا بدرد
نمیتواند از درگهات مرا ببرد
نسیم رحمت از عرش کبریا آمد
در این بهشت خدا عطر مجتبی آمد
برای اذن گرفتن گمان که جان میداد
در انتهای حرم دست خود تکان میداد
(رسیده نوبت طفلی که پیر انجمن است
عمو چگونه بگوید که این خود حسن است؟)2
خلیل آمد و آدم، ذبیح آمد و نوح
مسیح آمد و مریم، فرشتهها با روح
در این ترازو سنگ تمام یعنی این
سخن سرایان حسن خطاب یعنی این
یافتم در گذر راه بری از شه تشنه تو مظلومتری
بود عمری ز غمش در تب و تاب
لیک همه دلها همه غمپرور تو، که بود قاتل تو
فدای دوست شدن بهترین عمل باشد
که مرگ در رهات احلی من العسل باشد
اگه میگی من میرم پرپر میشم
(تازه مثل پسرت اکبر میشم)2
نظرات
نظری وجود ندارد !