حسین محمدی فام

ماهم فتاده بر خاک باجسم پاره پاره

110
2
ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره
ای اشک‌ها بریزید از دیده چون ستاره

جز من که همچو خورشید افروختم در این دشت
کی پاره پاره دیده اندام ماه پاره؟

ماهم فتاده بر خاک دیدم که خصم ناپاک
با تیغ زخم می‌زد بر زخم او دوباره

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گُل من
جز اشک نیست مرحم جز آه نیست چاره

خندید قاتل تو بر اشک دیده‌ی من
با آن که خون برآمد از قلب سنگِ خاره

وقتی لبت مکیدم آه از جگر کشیدم
جای نفس برون ریخت از سینه‌ام شراره

وای حسین وای حسین.....

دشمن چنین پسندد استاده و بخندد
فرزند دیده بندد بابا کند نظاره

چون ماهِ نو خمیدم با چشم خویش دیدم
خورشید غرقِ خون را در یک فلک ستاره

دردا که پیش رویم در واقع آرزویم
افتاده برگِ یاسم با زخم بی‌شمارش

وای حسین وای حسین.....

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش