محمد ابراهیمی اصل

قال القاسم ابن سلطان جمل

462
14
قالَ القاسم، اِبن سلطان جَمَل
(اِنَّ شهادتَین، اَحلی مِن العسل)۲

به بچّه‌ی ازرق گفت: بگو برادرت بیاد
تو بچّه‌ای باید که، امیر لشکرت بیاد

به صحنه با بیرق رفت، مقابل ازرق رفت
زد به زمین ازرق و گفت: بگو بزرگ‌ترت بیاد

مقابل بت‌ها، بت شکن داره
(به جای جوشن به تنش کفن داره)۲
(حسین توی کرب و بلا حسن داره)۲

(یا قاسم، یا قاسم)۲

قال القاسم، اِبن سلطان جمل
(اِنَّ شهادتَین اَحلی مِن العسل)۲

دشمن آشکار و زد، صاحب اعتبار و زد
روی مرکب مزدورِ درحال فرار و زد

نبرد او جانانه، می‌گن چه استادانه
قدیمیا فکر کردن، حسن شتر سوار و زد

(مثل حسن ایده پردازی می‌کرد)۲
دل عموش عباس رو راضی می‌کرد

لحظه‌ای که دشمنا هاج و واج بودن
با بند نعلین چپش بازی می‌کرد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش